گنجور

 
سعدی

خوشتر از دوران عشق ایام نیست

بامداد عاشقان را شام نیست

مطربان رفتند و صوفی در سماع

عشق را آغاز هست انجام نیست

کام هر جوینده‌ای را آخریست

عارفان را منتهای کام نیست

از هزاران در یکی گیرد سماع

زآن که هر کس محرم پیغام نیست

آشنایان ره بدین معنی برند

در سرای خاص، بار عام نیست

تا نسوزد برنیاید بوی عود

پخته داند کاین سخن با خام نیست

هر کسی را نام معشوقی که هست

می‌برد، معشوق ما را نام نیست

سرو را با جمله زیبایی که هست

پیش اندام تو هیچ اندام نیست

مستی از من پرس و شور عاشقی

و آن کجا داند که درد آشام نیست

باد صبح و خاک شیراز آتشیست

هر که را در وی گرفت آرام نیست

خواب بی هنگامت از ره می‌برد

ور نه بانگ صبح بی هنگام نیست

سعدیا چون بت شکستی خود مباش

خود پرستی کمتر از اصنام نیست

 
 
 
غزل ۱۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۶ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۱

خوشتر از دوران عشق ایام نیست

بامداد عاشقان را شام نیست

سلمان ساوجی

گر چه دورانی خوش است، ایام گل

خوشتر از دوران عشق، ایام نیست

مشاهدهٔ ۲ نقل قول دیگر در همین شعر
عراقی

عشق سیمرغ است، کو را دام نیست

در دو عالم زو نشان و نام نیست

پی به کوی او همانا کس نبرد

کاندر آن صحرا نشان گام نیست

در بهشت وصل جان‌افزای او

[...]

ابن یمین

هرکه با زلف تو اندر دام نیست

همچو من پیوسته بی آرام نیست

گر چه باشد سرو همبالای تو

راستی را چون تو با اندام نیست

چشم نرگس دل نیارد کرد صید

[...]

سلمان ساوجی

حاصلی، زین دور غم فرجام، نیست

در جهان دوری، چو دور جام نیست

گرچه دورانی خوش است، ایام گل

خوشتر از دوران عشق، ایام نیست

روز حسن دلبران را شام، هست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر