سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵

یکی از ملوک عرب شنیدم که متعلقان را همی‌گفت مرسوم فلان را چندان که هست مضاعف کنید که ملازم درگاه است و مترصد فرمان و دیگر خدمتکاران به لهو و لعب مشغولند و در ادای خدمت متهاون.

صاحبدلی بشنید و فریاد و خروش از نهادش بر آمد. پرسیدندش چه دیدی؟ گفت مراتب بندگان به درگاه خداوند تعالی همین مثال دارد.

دو بامداد اگر آید کسی به خدمت شاه

سیم، هر آینه در وی کند به لطف نگاه

مهتری در قبول فرمان است

ترک فرمان دلیل حرمان است

هر که سیمای راستان دارد

سر خدمت بر آستان دارد