مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل
خبر برید به بلبل که عهد میشکند گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تَحَوُّل
أَما أُخالِصُ وُدّی؟ أَلَم أُراعِکَ جَهدی؟
فَکیْفَ تَنقُضُ عَهدی؟ وَ فیمَ تَهجُرُنی؟ قُل!
اگر چه مالک رِقّی و پادشاه به حقی
همت حلال نباشد ز خون بنده تَغافُل
مَنِ المُبَلِّغُ عَنّی إِلیٰ مُعَذِّبِ قلبی؟
إِذا جَرَحْتَ فُؤادی بِسَیْفِ لَحْظِک، فَاقْتُل
تو آن کمند نداری که من خلاص بیابم
اسیر ماندم و درمان تحمل است و تَذَلُّل
لَأُوْضِحَنَّ بِسِرّی و لَو تَهَتَّکَ سِتْری
إذَا الْأَحِبَّةُ تَرضیٰ دَعِ اللَّوائِمَ تَعْذُل
وفا و عهد مَوَدَّت میان اهل ارادت
نه چون بقای شکوفهست و عشقبازی بلبل
تَمِیلُ بَینَ یَدَینا و لا تَمِیلُ إِلَینا
لَقَد شَدَدتَ عَلَینا، إِلامَ تَعقِدُ؟ فَاحْلُلْ
مرا که چشم ارادت به روی و موی تو باشد
دلیل صدق نباشد نظر به لاله و سنبل
فُتاتُ شَعرِکَ مِسکٌ إِنِ اتّخَذتُ عَبیراً
وَ حَشوُ ثَوبِکَ وردٌ و طِیبُ فِیک قَرَنفُل
تو خود تأمل سعدی نمیکنی که ببینی
که هیچ بار ندیدت که سیر شد ز تأمل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آیا عشق و دوستی ام را خالص نکردهام؟ آیا تا توانستم رعایت حال تو را نکردهام؟ پس چگونه پیمان مرا میشکنی و برای چه از من دوری میکنی؟ بگو!
کیست که از من به آزار دهندهٔ دلم پیام رساند؟ هنگامی با شمشیر چشمانت قلبم را زخمی کردی پس مرا بِکش
قسم می خورم که رازم را آشکار خواهم کرد هرچند پوششم دریده شود هنگامی که دوستان راضی میشوند پس ملامتکنندگان را رها کن تا سرزنش کنند.
مقابل ما میگردی و به سوی ما میل نمیکنی (جلوی ما با ناز و کرشمه راه می روی ولی نزد ما نمی آیی) همانا بر ما سخت گرفتی؛ تا کی گِرِه میزنی؟ پس گره را باز کن.
موهای ریزِ زلفت، مشک است اگر عبیری بگیرم و اضافههای لباست گل است و بوی دهانت مانند عطر قرنفل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# «احبة» را در مصرع دوم احبه میخواند
خوانش آقای لیله کوهی
بیت 5 مَنِ المُبَلِّغُ عَنّی إِلیٰ مُعَذِّبِ قلبی؟ مصرع اول با من استفام آمده است باید استفهامی خوانده شود. – مُعَذِّبِ در محل جر است ولی منصوب خوانده شده است (مُعَذِّبَ)
بیت 7 لَأُوْضِحَنَّ بِسِرّی و لَو تَهَتَّكَ سِتْری – همزه لَأُوْضِحَنَّ همزه قطع است اما خوانده نشده – به فتح ض خوانده شده است.
إذَا الْأَحِبَّةُ تَرضیٰ دَعِ اللَّوائِمَ تَعذُل – تَرضیٰ (ترضا) با ای خوانده شده است یعنی با کسرۀ ض
بیت 8 وفا و عهد مَوَدَّت میان اهل ارادت – مَوَدَّت به کسر دال خوانده شده است.
بیت 9 لَقَد شَدَدتَ عَلَینا، إِلامَ تَعقِدُ؟ فَاحلُلْ - إِلامَ تَعقِدُ؟ جمله پرسشی است ولی پرسشی خوانده نشده
بیت 11 فُتاتُ شَعرِكَ مِسكٌ إِنِ اتّخَذتُ عبیراً – شعرِ به فتح ر خوانده شده است (مضاف الیه باید مجرور باشد) - إِنِ حرف شرط است و همزه اش مکسور است اما به فتح همزه خوانده شده است – اتّخَذتُ به صیغه مخاطب خوانده شده است (اتّخَذتَ)
وَ حَشوُ ثَوبِكَ وردٌ و طِیبُ فِیك قَرَنفُل – حَشوُ به صورت حَشوَ خوانده شده – ثَوبِكَ به صورت ثَوبَكَ خوانده شده است – طِیبُ به صورت طَیب خوانده شده است
خوانش خانم تهرانی نسب
بیت 3 جملات باید پرسشی خوانده شوند – أَما به ضم همزه خوانده شده است. (أُما) - أُراعِكَ به فتح همزه خوانده شده است (أَراعِكَ) تَهجُرُنی به فتح ر خوانده شده است (تَهجُرَنی)
بیت 5 مَنِ المُبَلِّغُ عَنّی إِلیٰ مُعَذِّبِ قلبی؟ مصرع اول با من استفام آمده است باید استفهامی خوانده شود. – مُعَذِّبِ در محل جر است ولی منصوب خوانده شده است (مُعَذِّبَ)
در مصرع دوم إِذا جَرَحْتَ فُؤادی بِسَیْفِ لَحْظِك، فَاقْتُل - سیفِ به صورت سیفَ خوانده شده است.
بیت 7 لَأُوْضِحَنَّ بِسِرّی و لَو تَهَتَّكَ سِتْری – لَأُوْضِحَنَّ به صورت لَأَوْضَحَنَّ خوانده شده است. - لو ، لا خوانده شده است – تَهَتَّكَ به صورت تَهَتُّكَ خوانده شده است (فعل ماضی است)
مصرع دوم إذَا الْأَحِبَّةُ تَرضیٰ دَعِ اللَّوائِمَ تَعذُل – الْأَحِبَّةُ به صورت الْأَحِبَّةَ خوانده شده است. – اللَّوائِمَ به صورت اللَّوائِمِ خوانده شده است. – تَعذُل به کسر ذ خوانده شده است.
بیت 9 تَمِیلُ بَینَ یَدَینا و لا تَمِیلُ إِلَینا – تَمِیلُ در هر دو مورد به صورت تَمِیلَ خوانده شده است.
در مصرع دوم لَقَد شَدَدتَ عَلَینا، إِلامَ تَعقِدُ؟ فَاحلُلْ – إِلامَ به صورت أَلَم خوانده شده است – تَعقِدُ به صورت تَعَقَّد خوانده شده است – فَاحْلُلْ به صورت فَاحْلِلْ خوانده شده است.
بیت 11 فُتاتُ شَعرِكَ مِسكٌ إِنِ اتّخَذتُ عبیراً – فُتاتُ به صورت فَتأتَ خوانده شده (الف همزه خوانده شده است و حرکت آخر نیز فتحه خوانده شده)– شَعرِ به صورت شِعرَ خوانده شده است. - إِنِ حرف شرط است و همزه اش مکسور است اما به فتح همزه خوانده شده است – اتّخَذتُ به صیغه مخاطب خوانده شده است (اتّخَذتَ)
در مصرع دوم ثوبِ به صورت ثوبَ خوانده شده است - طِیبُ به صورت طِیبَ خوانده شده است.
خوانش آقای قاسمی
بیت 3 أَما أُخالِصُ وُدّی؟ أَلَم أُراعِكَ جَهدی؟ أُخالِصُ فعل مضارع مرفوع است اما به صورت أُخالِصَ خوانده شده است. -
بیت 5 إِذا جَرَحْتَ فُؤادی بِسَیْفِ لَحْظِك، فَاقْتُل – لَحْظِك به صورت لَحْظُك خوانده شده است. مصاف الیه مجرور است.
بیت 7 لَأُوْضِحَنَّ بِسِرّی و لَو تَهَتَّكَ سِتْری – لَأُوْضِحَنَّ به صورت لَأَوْضِحَنَّ خوانده شده است.
بیت 11 فُتاتُ شَعرِكَ مِسكٌ إِنِ اتّخَذتُ عبیراً –اتّخَذتُ به صیغه مخاطب خوانده شده است (اتّخَذتَ)
در مصرع دوم ثوبِ به صورت ثوبَ خوانده شده است - طِیبُ به صورت طِیبَ خوانده شده است.
خانم بازیان
بیت 5 مَنِ المُبَلِّغُ عَنّی إِلیٰ مُعَذِّبِ قلبی؟ مصرع اول با من استفام آمده است باید استفهامی خوانده شود. – مُعَذِّبِ در محل جر است ولی منصوب خوانده شده است (مُعَذِّبَ)
در مصرع دوم إِذا جَرَحْتَ فُؤادی بِسَیْفِ لَحْظِك، فَاقْتُل - سیفِ به صورت سیفُ خوانده شده است.
بیت 7 لَأُوْضِحَنَّ بِسِرّی و لَو تَهَتَّكَ سِتْری – لَأُوْضِحَنَّ به صورت لَأَوْضِحَنَّ خوانده شده است.
مصرع دوم إذَا الْأَحِبَّةُ تَرضیٰ دَعِ اللَّوائِمَ تَعذُل – إذَا به صورت إِذِ خوانده شده – تَرضیٰ (ترضا) با ای خوانده شده است یعنی با کسرۀ ض
بیت 9 لَقَد شَدَدتَ عَلَینا، إِلامَ تَعقِدُ؟ فَاحْلُلْ - إِلامَ تَعقِدُ؟ باید استفهامی خوانده شود.
بیت 11 فُتاتُ شَعرِكَ مِسكٌ إِنِ اتّخَذتُ عبیراً –اتّخَذتُ به صیغه مخاطب خوانده شده است (اتّخَذتَ)
# متن عربی اشتباه خوانده میشود
خوانش خانم عندلیب
بیت 3 أَما أُخالِصُ وُدّی؟ أَلَم أُراعِكَ جَهدی؟ - أَما به صورت أَمَ خوانده شده - أُراعِكَ به صورت أُراعُکَ خوانده شده
مصرع دوم فَكیْفَ تَنقُضُ عَهدی؟ وَ فیمَ تَهجُرُنی؟ قُل! – تَنقُضُ به صورت تُنقُضُ
تمام جملات بیت سوم باید استفهامی خوانده شوند.
بیت 5 مَنِ المُبَلِّغُ عَنّی إِلیٰ مُعَذِّبِ قلبی؟ مصرع اول با من استفام آمده است باید استفهامی خوانده شود. – مُعَذِّبِ به صورت مُعَذَّبَ خوانده شده است.
بیت 7 لَأُوْضِحَنَّ بِسِرّی و لَو تَهَتَّكَ سِتْری – لَأُوْضِحَنَّ به صورت لَوضَحَنَّ خوانده شده است – تَهَتَّكَ به صورت تَهْتَکَ خوانده شده است.
إذَا الْأَحِبَّةُ تَرضیٰ دَعِ اللَّوائِمَ تَعذُل – الْأَحِبَّةُ به صورت لا أُحِبُّ خوانده شده است. - تَرضیٰ (ترضا) با ای خوانده شده است یعنی با کسرۀ ض
بیت 9 مصرع دوم لَقَد شَدَدتَ عَلَینا، إِلامَ تَعقِدُ؟ فَاحْلُلْ - إِلامَ تبه صورت إِلَم خوانده شده – جمله إِلامَ تَعقِدُ باید پرسشی خوانده شود.
بیت 11 فُتاتُ شَعرِكَ مِسكٌ إِنِ اتّخَذتُ عبیراً – شَعرِ به فتح ر خوانده شده – مِسكٌ به صورت مِسكُ خوانده شده - اتّخَذتُ به صیغه مخاطب خوانده شده است (اتّخَذتَ)
مصرع دوم وَ حَشوُ ثَوبِكَ وردٌ و طِیبُ فِیك قَرَنفُل – حشوُ حَشوَ خوانده شده – وردٌ وردُ خوانده شده – طِیبُ طَیبُ خوانده شده
بیت 12 مصرع دوم كه هیچ بار ندیدت كه سیر شد ز تأمل – ندیدت ندیدتت خوانده شده
کجا شدی که فراتر نمی شوی ز مقابل
چه غایبی که چنین حاضری به شکل و شمایل
درونِ خانۀ چشمی کدام حاضر و غایب
مقیمِ سینۀ تنگی کدام خارج و داخل
به تن جدایم و جانم به خدمتِ تو ملازم
[...]
دلم ربودی و رفتی ولی نمی روی از دل
بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل
گرم وصول میسّر شود که منزل قربست
کنم مرا دل از خاک آستان تو حاصل
هوایت ار بنهم سر کجا برون کنم از سر
[...]
هنوز در دل مائی و پیش دیده مقابل
که منقطع نشود دوستی به قطع منازل
میان لیلی و مجنون مودّت است و ارادت
اگر عداوت و شور است در میان قبایل
به ما ز دوست سلامی مگر نسیم رساند
[...]
سوم اگر نشود این دو مطلبم حاصل
به آب رحم سرشته است گر شما را گل
کجا رواست به یک کشته یک جهان قاتل
شده است کار من از زندگی دگر مشکل
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.