گنجور

 
سعدی

یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش

ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش

خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع

لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش

من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو

شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش

درد عشق از هر که می‌پرسم جوابم می‌دهد

از که می‌پرسی که من خود عاجزم در کار خویش

صبر چون پروانه باید کردنت بر داغ عشق

ای که صحبت با یکی داری نه در مقدار خویش

یا چو دیدارم نمودی دل نبایستی شکست

یا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویش

حد زیبایی ندارند این خداوندان حسن

ای دریغا گر بخوردندی غم غمخوار خویش

عقل را پنداشتم در عشق تدبیری بود

من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش

هر که خواهد در حق ما هر چه خواهد گو بگوی

ما نمی‌داریم دست از دامن دلدار خویش

روز رستاخیز کان جا کس نپردازد به کس

من نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار خویش

سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن

هر متاعی را خریداریست در بازار خویش

 
 
 
غزل ۳۴۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۳۴۲ به خوانش عندلیب
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۴۲ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۴

درد عشق از هر که می‌پرسم جوابم می‌دهد

از که می‌پرسی که من خود عاجزم در کار خویش

اوحدی

ای که از من کار خود را چاره می‌جویی که چیست؟

این مجوی از من، که من خود عاجزم از کار خویش

سعدی

یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش

ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش

اوحدی

دشمن بی‌حاصلم را شرم باد از کار خویش

تا چرا این خسته‌دل را دور کرد از یار خویش؟

حیف می‌داند که بعد از چند مدت بیدلی

شاد گردد یک زمان از دیدن دلدار خویش

هر کسی را میل با چیزی و خاطر با کسیست

[...]

خواجوی کرمانی

پرده ی از رخ بفکن ای خود پرده ی رخسار خویش

کی بود دیدارت ای خود عاشق دیدار خویش

بر سر بازار چین با سنبل سودا گرت

مشک اگر در حلقه آید بشکند بازار خویش

نرگس بیمار خود را گاه گاهی باز پرس

[...]

سیف فرغانی

ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خویش

ناشنوده کرده دل را واله دیدار خویش

روی تو از دیدن کونین بر بستست چشم

عاشقان را بر امید وعده دیدار خویش

مهترانی کندرین حضرت غلامی کرده اند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
جامی

هر دم آیم بر درت با دیده خونبار خویش

تا طفیل دیگران بنماییم دیدار خویش

تا به کی زین بخت بی اقبال نادیده رخت

روی حرمان آورم در گوشه ادبار خویش

دیدنت دشوار و نادیدن ازان دشوارتر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه