یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که میخواهد در آغوش
نداند دوش بر دوش حریفان
که تنها مانده چون خفت از غمش دوش
نکوگویان نصیحت میکنندم
ز من فریاد میآید که خاموش
ز بانگ رود و آوای سرودم
دگر جای نصیحت نیست در گوش
مرا گویند چشم از وی بپوشان
ورا گو برقعی بر خویشتن پوش
نشانی زان پری تا در خیال است
نیاید هرگز این دیوانه با هوش
نمیشاید گرفتن چشمه چشم
که دریای درون میآورد جوش
بیا تا هر چه هست از دست محبوب
بیاشامیم اگر زهر است اگر نوش
مرا در خاک راه دوست بگذار
برو گو دشمن اندر خون من کوش
نه یاری سست پیمان است سعدی
که در سختی کند یاری فراموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و آرزوی عشق اشاره دارد. شاعر از اشتیاق و longing برای محبوبش سخن میگوید و در عین حال اشاره میکند که نصیحتهای دیگران به او فایدهای ندارد. او دربارهی تأثیر عشق و احساسات عمیق و ناپایدار صحبت میکند و از دوگانگی بین عشق و غم یاد میکند. همچنین به بیثباتی یاران و دوستان اشاره کرده و میگوید در بحرانها، کسانی که قول یاری دادهاند، به سادگی فراموش میشوند. شاعر با نهایت احساس از عشق و دوستی حقیقی سخن میگوید و به پیوند عمیق انسانی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: شخصی به شدت آرزو میکند که با معشوقش باشد، در حالی که دیگری واقعاً در آغوش اوست.
هوش مصنوعی: او نمیداند که شب گذشته در کنار رقبایش تنها مانده و از غمش بیخواب شده است.
هوش مصنوعی: نیکوکاران نصیحت میکنند که باید سکوت کرد، اما من از عمق وجودم فریاد میزنم که باید حرف بزنم.
هوش مصنوعی: ديگر جاي نصيحت و پند در گوشم نيست، تنها صداي رود و آواز سرود را ميشنوم.
هوش مصنوعی: مرا میگویند که از او چشم بپوشم، اما من به او میگویم که خود را بپوشاند.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتواند دیوانهای با هوش به نشانی آن پری فکر کند؛ چون آن نشانه تنها در خیال وجود دارد و واقعیت ندارد.
هوش مصنوعی: نباید چشمه چشم را ببندیم، زیرا این کار باعث میشود احساسات درون ما به شدت فوران کند و آزاد نشود.
هوش مصنوعی: بیا تا همه چیز را که از طرف محبوب است، بپذیریم و استفاده کنیم، فرقی نمیکند که تلخ است یا شیرین.
هوش مصنوعی: مرا در خاک روی راه دوست بگذار و به دشمن بگو که در خون من تلاش نکند.
هوش مصنوعی: سعدی میگوید: کسی که در زمان سختی به یاری ما نمیآید، در واقع دوستی قابل اعتماد نیست و پیمان او سست است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شب پوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.