کیست به عالم مرا غیر غمت دستگیر
ای بت نامهربان هان ز غمم دستگیر
ای تو خداوند و ما از دل و جان چاکرت
هم نظر مرحمت باز مگیر از فقیر
گر بکشی بندهام ور ننوازی غمین
چاره بجز صبر نیست کز تو ندارم گزیر
روی تو برگ سمن بوی تو مشک ختن
قد تو سرو چمن سایه ز ما برمگیر
باد سحر گوییا میوزد از کوی دوست
زآنکه جهان مست شد باز ز بوی عبیر
ای دل مسکین برو بر سر کوی وفا
روی مگردان ز کس گر بزنندت به تیر
گفت خِرَد ترک کن عشقِ بتان، چون کنم؟
کرد به لطف آن صنم جان جهانی اسیر
در غم هجران او صبر و دل من کجا
چون بشکیبد مرا دیده از آن بی نظیر
صبر مفرما مرا در غم هجران او
چون کند آخر بگو طفل صبوری ز شیر
هست بسی خوبروی در همه آفاق لیک
کس نبود در جهان چون بت من دلپذیر
کعبهی جان و جهان در طلب وصل تو
خار مغیلان بود پای دلم را حریر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمر که بیعشق رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر
هر که جزِ عاشقان ماهی بیآب دان
مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر
عشق چو بگشاد رخت سبز شود هر درخت
[...]
ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر
تا تو مصور شدی در دل یکتای من
جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر
عیب کنندم که چند در پی خوبان روی
[...]
زگوهر افشان سحاب برناگیهان پیر
پران از رعب سیل سنگ بچرخ اثیر
آب بزیر گیاه آینه اندر حریر
برق بابرسیاه عکس فکن در غدیر
شهی که اندر غدیر به حکم حی قدیر
گرفت بازوی او شه بشیر و نذیر
نمود بر کائنات همه صعیر و کبیر
که کرده بر مومنان خدا علی را امیر
غره غرای اوست قالی بدر منیر
زرای بیضا ضیاش خود بفلک مستشیر
شه صفت و شه نژاد شیر دل و شیر گیر
بهتر جمع کبار مهتر جم غفیر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.