اگر بمهر من آن ماه را نیاز آید
چنانکه زود برفتست زود باز آید
برزم رفت و بسی رنج نابسازی کرد
رسد بباده خوری باز بزم ساز آید
همی دهیم براه فراز کردن چشم
امیدوار که او ناگهی فراز آید
دراز وعده نگار است و من از او در بیم
اگر چه وعده اش از عشق من دراز آید
مرا ز فرقت آن ماه آفتاب طراز
ز خون دیده همی بر دو رخ طراز آید
اگر ببیند حور آن بت نیازی را
بدان نیازی هر ساعتش نیاز آید
پس از فراقش روزی مگر وصال بود
پس از نشیبی روزی مگر فراز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه به احساسات عاشقانه و انتظارِ وصال میان عاشق و معشوق میپردازد. شاعر از زیبایی معشوق و غیبت او صحبت میکند و بر این باور است که اگر معشوق نیاز به او داشته باشد، به زودی به سوی او بازخواهد گشت. او همچنین به رنج و آرزوی خود از دوری و انتظار برای دیدار اشاره میکند و ابراز نگرانی میکند که وعدههای عشق ممکن است طولانی شوند. در نهایت، شاعر امید دارد که پس از دوران جدایی، روزی وصال و بازگشت معشوق تحقق یابد.
هوش مصنوعی: اگر آن ماه زیبای من به محبت و عشق نیاز پیدا کند، همانطور که به سرعت رفت، به همان سرعت هم باز میگردد.
هوش مصنوعی: به جشن و سرور ادامه بده و از به یادآوری دردها و رنجها پرهیز کن، زیرا خوشی و شادابی دوباره به تو خواهد رسید.
هوش مصنوعی: ما در تلاشیم تا چشمان امیدوار خود را به سوی او برافرازیم، به این امید که ناگهان او به سوی ما بیاید.
هوش مصنوعی: مدتزمانی که محبوب وعده داده، بسیار طولانی است و من نگرانم که آیا او به وعدهاش عمل خواهد کرد یا خیر. هرچند که این وعده به عشق من اشاره کرده و تداوم دارد.
هوش مصنوعی: از دوری آن زیباروی همچون خورشید، اشکهایم بر روی من نقش میبندد.
هوش مصنوعی: اگر حوری مشاهده کند که آن معشوق به نوعی نیازی دارد، بدون شک هر لحظه آن معشوق نیاز خواهد داشت.
هوش مصنوعی: بعد از جداییاش، شاید روزی دوباره به هم برسیم. و بعد از دوران سختی، شاید روزی روزهای خوب و خوبی به سراغ ما بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تویی ، شها ، که بتو چرخ را نیاز آید
ببارگاه تو اقبال در نماز آید
زطبع دشمن جاهت سموم غم خیزد
ز رشح خدمت صدرت نسیم ناز آید
ز عون تیغ تو ملت بانتظام رسد
[...]
به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
امید نیست که دیگر به عقل بازآید
کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید
قضا همیبردش تا به چنگ باز آید
ندانم ابروی شوخت چگونه محرابیست
[...]
زهی مراد اگر از دست رفته بازآید
به دست وانۀ امّیدِ من چو بازآید
ستیزِ عیب کنان را وفایِ عهد کند
خلافِ مدّعیان را به صلح بازآید
مرا ز من بستاند زبس که بنوازد
[...]
بخشم رفته ما گر بصلح باز آید
سعادت ابدی از درم فراز آید
حکایت شب هجر و حدیث طره دوست
اگر سواد کنم قصه ئی دراز آید
چو یاد قامت دلجوی او کند شمشاد
[...]
به ناز اگر ز در آن سرو ناز باز آید
به صید کردن مرغ دلم چو باز آید
به ناز در چمن جان خود کنم جایش
اگر به طرف چمن همچو سرو ناز آید
به مجلسی اگر آن رود را به چنگ آرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.