آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود
وینچه مرا در سرست عمر در این سر شود
تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطلست
ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود
برق جمالی بجست خرمن خلقی بسوخت
زان همه آتش نگفت دود دلی برشود
ای نظر آفتاب هیچ زیان داردت
گر در و دیوار ما از تو منور شود
گر نگهی دوست وار بر طرف ما کنی
حقه همان کیمیاست وین مس ما زر شود
هوش خردمند را عشق به تاراج برد
من نشنیدم که باز صید کبوتر شود
گر تو چنین خوبروی بار دگر بگذری
سنت پرهیزگار دین قلندر شود
هر که به گل دربماند تا بنگیرند دست
هر چه کند جهد بیش پای فروتر شود
چون متصور شود در دل ما نقش دوست
همچو بتش بشکنیم هر چه مصور شود
پرتو خورشید عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود
هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید
دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از نظرت روی ما ماه منور شود
وز قدمت کوی ما معدن گوهر شود
بی مدد تو کجا نور دهد شب بماه
ور نه بروز آفتاب از تو منور شود
تا تو نخواهی کسی وصل تو نارد بدست
[...]
هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود
هر که فرو خورد اشک مخزن گوهر شود
هر که فشاند از جهان دست خود آسوده شد
خواب فراغت کند نخل چو بی بر شود
در همه عمر ار شبی وصل میسر شود
حیف ندارم گرم عمر بر این سر شود
هر که چو منصور رفت بر سر سودای حق
بر سر دارش چه باک گر زستم سر شود
آتش سینا بخواست کشته قبطی بسوخت
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.