ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
راست گویی به تن مرده روان بازآمد
بختِ پیروز که با ما به خصومت میبود
بامداد از در من صلحکنان بازآمد
پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان
باز پیرانهسرم عشقِ جوان بازآمد
دوست بازآمد و دشمن به مُصیبت بنشست
بادِ نوروز علیرغم خزان بازآمد
مژدگانی بده ای نفس که سختی بگذشت
دلگرانی مکن ای جسم که جان بازآمد
باور از بخت ندارم که به صلح از در من
آن بت سنگدل سختکمان بازآمد
تا تو بازآمدی ای مونس جان از درِ غیب
هر که در سر هوسی داشت از آن بازآمد
عشقِ روی تو حرام است مگر سعدی را
که به سودای تو از هر که جهان بازآمد
دوستان عیب مگیرید و ملامت مکنید
کاین حدیثی است که از وی نتوان بازآمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بازگشت امید و عشق به زندگی پس از دشواریها و رنجها است. شاعر، که از سختیهای زمانه و بیوفایی دنیا رنجیده خاطر بوده، میبیند که بختش دوباره با او همراه شده و عشق و دوستی به سراغش آمدهاند. او به نوید و مژدهای از بازگشت احساس خوشبختی و عشق اشاره میکند و به اهمیت محبت و دوستی در زندگی تأکید میورزد. همچنین، او هشدار میدهد که دیگران را سرزنش نکنند، چرا که هر کس ممکن است در این مسیر دچار اشتباهاتی شود. شعر به طرز دلنشینی از شادی و امید به زندگی میگوید و نشاندهندهی تحولی مثبت در زندگی شاعر است.
راست: قید است، درست و کامل ٫ گویی: قید است، گویا، همانا، پنداری / استعارهٔ مصرّحه: سرو روان (معشوق خرامان) ٫ جناس تام: بین دو «روان» / تشبیه: معشوق به جان مانند شده است / معنی: در لحظهای که آن معشوقِ سروبالا به منزل گام نهاد، حقیقتاً گویی تن مردهام جانی دوباره یافت. - منبع: شرح غزلهای سعدی
تضاد: خصومت، صلح / معنی: بخت مبارک و پیروز که با ما سر ناسازگاری داشت، با آمدن او صلح کنان به نزد من آمد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: من که به خاطر ظلم زمان و سختیهای زندگی پیر شده بودم، دوباره عشق جوانی به سراغم آمد.
معنی: دوست از در درآمد و دشمن اندوهگین شد و مصیبت زده؛ گویی باد نوروز بر خلاف میل خزان از راه رسیده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نفس: دل و روح (لغتنامه) / کنایه: دلگرانی (دلتنگی و بیقراری) ٫ استعاره مصرحه: جان (معشوق) / معنی: ای نفْس من، مژده باد تو را که دوران سختی سپری شد! و ای جسم من، دلتنگ مباش که جان بازگشت و تو را زنده خواهد کرد! - منبع: شرح غزلهای سعدی
بخت: سعادت و اقبال / استعارهٔ مصرحه: بت (معشوق زیبارو که عاشق او را چون بت تا حد پرستش میپرستد.) ٫ کنایه: سنگدل (بیرحم و جفاکار). سختکمان (تیرانداز قویدست و نیرومند) / جناس لاحق: بخت، سخت ٫ جناس مطرف: در، دل / معنی: با این بخت و اقبالی که دارم باور نمیکنم که آن معشوق زیبا و نیرومند و جانشکار از سر صلح و دوستی به سراغم آمده باشد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مونس: یار و همدم / جناس لاحق: جان، آن ٫ تضاد معنایی: بازآمدن، از چیزی بازآمدن / معنی: ای آرام دل، از آن لحظهای که از عالم غیب به درآمدی، آن کس که عشق دیگری را در سر میپرورانید، آن را رها کرد و شیفتهٔ تو شد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سودا: عشق -> ۲۰٫۱ / هر که جهان: هر که در جهان است. / معنی: عشق ورزیدن به روی تو برای همگان جز سعدی حرام است؛ زیرا تنها اوست که در اثر عشق تو از هر چه در جهان هست، دست شسته است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
ملامت: عتاب و سرزنش ٫ حدیث: سخن، ماجرا، افسانه و داستان / معنی: ای دوستان من، مرا سرزنش مکنید و بر من خرده مگیرید؛ زیرا ماجرای عشق و عاشقی حکایتی نیست که بتوان از آن گذشت. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد
وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد
پیر بودم به وصال رخ خویش همه روز
باز پیرانه سرم بخت جوان باز آمد
دوست بازآمد و دشمن برمید از پیشم
[...]
عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
وز پس عمری آن جان جهان باز آمد
ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن
که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد
جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد
[...]
جان چو بشنید که آن جان جهان باز آمد
از سر راه عدم رقص کنان باز آمد
ای دل رفته ز پیش من و آزرده به جان
لطف کن با من و باز آی که جان باز آمد
صبح اقبال من از کوه امل سر بر زد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.