عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
وز پس عمری آن جان جهان باز آمد
ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن
که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد
جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد
جز تو در غیر توان دید؟ از آن باز آمد
باز نامد دل من، گر چه به کویت صدبار
شادمان رفت و به فریاد و فغان باز آمد
هر کسم گویم باز آی ازان تا برهی
گر دل این است که دارم نتوان باز آمد
بنده خسرو که ز تو دیده بپوشید و برفت
چون میسر نشدش، ناله کنان باز آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بازگشت عشق و جان تازهای صحبت میکند که پس از مدتی دوری به زندگی او بازگشته است. او از چشم خود درخواست میکند که به زیبایی معشوق نگاه کند و در عین حال از درد جدایی سخن میگوید. شاعر احساس میکند که دیگر قادر به دیدن چیزهای غیر از معشوق نیست و دلش با وجود دردها و فریادها همچنان به عشقش تعلق دارد. او همچنین به حالتی اشاره دارد که گرچه بارها به ملاقات معشوقش رفته، اما موفق به رسیدن به او نمیشود. در نهایت، شعر ابراز حالتی عمیق از عشق و longing (آرزو و خواستن) را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زندگی دوباره به من بازگشته است، چون روح جدیدی در من دمیده شده و بعد از مدتها روحی که برایم همانند جهان ارزشمند است، دوباره به من برمیگردد.
هوش مصنوعی: ای دیده، مسیر را روشن کن و خارهای مژهات را کنار بگذار تا بتوانی به زیبایی و نرمی آن سرو روان که با ناز بازگشته، نگاه کنی.
هوش مصنوعی: از وقتی که نگاه من به چهره تو افتاد، دیگر نمیتوانم به کسی غیر از تو فکر کنم یا او را ببینم.
هوش مصنوعی: دل من دوباره به سوی تو بازنگشته است، هرچند که بارها با شوق و شادی به کوی تو رفته و از شدت شوق فریاد و ناله کرده است، اما باز هم به حالت اولیه خود برنگشته.
هوش مصنوعی: هر کسی را که میگویم برگرد، میخواهم که برگردد تا رهایی یابد. اگر دل من این گونه است، نمیتوانم دوباره برگردم.
هوش مصنوعی: بندهای که به خاطر تو چشمانش را بر هم نهاد و رفت، وقتی نتوانست به تو دست یابد، با ناله و زاری برگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
راست گویی به تن مرده روان بازآمد
بخت پیروز که با ما به خصومت میبود
بامداد از در من صلح کنان بازآمد
پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان
[...]
جان چو بشنید که آن جان جهان باز آمد
از سر راه عدم رقص کنان باز آمد
ای دل رفته ز پیش من و آزرده به جان
لطف کن با من و باز آی که جان باز آمد
صبح اقبال من از کوه امل سر بر زد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.