نقابی بر افکن ز پی امتحان را
که تا بینی از جان لبالب جهان را
چو در جلوه آیی بدین شوخ و شنگی
برقص اندر آری زمین و زمان را
بروی زمین مهروار ار بخندی
بزیر زمین درکشی آسمان را
من از حسرت رویش از هوش رفتم
خدایا شکیبی تماشاکنان را
به دل زان نداریم یک مو گرانی
که بر سر کشیدیم رطل گران را
بهارت دلا کس ندانست چون شد
بهر حال دریاب فصل خزان را
فراموش کردند از مهربانی
چه افتاد یاران نامهربان را
از آن نام تو بر زبان می نراندم
که میسوخت نام تو کلام و زبان را
رضی این چه شور است در نالهٔ تو
که از هوش بردست پیر و جوان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر از معشوق میخواهد که در امتحان زیباییاش نقاب را کنار بزند تا جهان را از درون احساساتش ببیند. با جلوهگریهای معشوق، زمین و زمان به رقص درمیآیند و لبخندش همچون ماه، آسمان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. شاعر از شدت عشق و حسرت به خویش میگوید که به شکیبایی نیاز دارد و یادآوری میکند که این عشق، باری سنگین بر دوش دارد. همچنین، شاعر به عدم درک دیگران از فصلی چون بهار اشاره میکند و یادآور میشود که یارانش فراموش کردهاند مهربانی را. در نهایت، او از شور و شوقی که به دلیل عشقش در دلش به وجود آمده است، سخن میگوید که همگان را به حیرت و شگفتی کشانده است.
هوش مصنوعی: نقابی بزن تا ببینی که چقدر از وجود و احساسات درونیات پر شده و چگونه جهان را تجربه میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی که تو با این زیبایی و شوق و نشاط نمایان میشوی، زمین و زمان را به رقص در میآوری.
هوش مصنوعی: اگر بر زمین مانند ماه بخندی، تاثیر خیرهکنندهات به قدری خواهد بود که حتی آسمان را هم تحت تاثیر قرار میدهد و به زیر زمین میزند.
هوش مصنوعی: من از دیدن زیبایی او چنان مجذوب شدم که بساط یاد و عقل را بر هم زدم. ای خدا، صبر و شکیبایی کسانی که او را تماشا میکنند، در دل به حالشان میسوزم.
هوش مصنوعی: ما به دل اینقدر سنگینی نداریم که یک مو هم بر ما زیاد باشد، چون بار سنگینی را که بر دوش کشیدیم، بسیار بزرگ و سنگینتر از آن است.
هوش مصنوعی: در بهار، هیچ کس ندانست چه بر سرت آمد، پس در هر حال، فصل خزان را درک کن.
هوش مصنوعی: دوستان بیرحم فراموش کردند که اگر مهربانی نکنند، چه بلایی بر سرشان میآید.
هوش مصنوعی: من نام تو را بر زبان نمیآوردم، زیرا نام تو کلام و زبان را میسوزاند.
هوش مصنوعی: این چه شور و هیجانی در فریاد تو وجود دارد که باعث شده هم پیران و هم جوانان از خود بیخود شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به چشم نهان بین نهان جهان را
که چشم عیانبین نبیند نهان را
نهان در جهان چیست؟ آزاده مردم
ببینی نهان را، نبینی عیان را
جهان را به آهن نشایدش بستن
[...]
همی تا بقا ممکن است آسمان را
بقا باد سلطان سلطان نشان را
خداوند عالم که بفزود رتبت
زتختش زمین را ز تاج آسمان را
شهنشاه سنجر که بستد به خنجر
[...]
گران آمده کار و بارم جهان را
سبک اعتبار وجودم زمان را
ندیده وفا عهد من آسمان را
نموده من خسته ناتوان را
منه بر دل زار بار جهان را
سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
نفس آتشین کن به تسخیر گردون
که آتش کند نرم، پشت کمان را
چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد
[...]
به پیری نشد چاره گردن کشان را
که زورین کند حلقه گشتن کمان را
ز ترک هوابشکفان غنچهٔ دل
به یک گل گلستان کن این خاکدان را
صفا بس که اندوخت سر تا به پایش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.