چون مهر بر آی بام و ایوان را
بگداز چو موم سنگ و سندان را
امشب مه چارده ز خورشیدم
شرمنده نشد ببین تو عرفان را
در سینه هزار چاکم افزون شد
تا دیدهام آن چاک گریبان را
بنگر که بهم چگونه میجوشند
آن آتش لعل و آب حیوان را
بنشین که ز کفر و دین برآورده
سودای تو کافر و مسلمان را
الماس بریز بر سر زخمم
خالی مکن از نمک نمکدان را
آن به که ز شکوه لب فرو بندیم
بر هم بزنیم زور دیوان را
ای آنکه به سر هوای او داری
آغشته بخون ببین شهیدان را
چون نسبت او بجان توانم کرد
چون نیست به جان نسبتی جان را
از معرکه بین که طرفه، بیرون رفتند
کردیم چو امتحان حریفان را
عاجز گشتی ور نه باشد از هوئی
ریزم به خاک خون خاقان را
کم فرصتی ار نباشد از آهی
بر باد دهیم خاک کیوان را
از ما بطلب هر آنچه میخواهی
در فقر کن امتحان فقیران را
دیگر بخدای بر نداری دست
بشناسی اگر علی عمران را
برخیز رضی ازین میان برخیز
با هم بگذار جان و جانان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی توصیفی از عشق و شور و شوریدگی است. شاعر از حالاتی میگوید که به خاطر عشق، دچار تنشهای عاطفی و درونی شده و تصویر زبانی زیبایی از احساسات و تجارب عشقی خود را از خلال نمادهایی مانند ماه، آتش و خون به نمایش میگذارد. او به تقابل بین دنیا و آخرت، کفر و دین، و همچنین درد و شفا اشاره میکند. در نهایت، شاعر به مخاطب خود دستور میدهد که برخیزد و پیوند عمیق انسان و عشق را درک کند. این شعر حاوی پیامی از تسلیم به احساسات و تجربههای انسانی است.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید بر بام و ایوان میتابد، آنچنان گرما میپرانید که مانند موم سنگ و سندان نرم میشود.
هوش مصنوعی: امشب ماه کامل به خاطر نور خورشید شرمنده نشد، تو هم به عمق معنویت و آگاهی نگاه کن.
هوش مصنوعی: در دل من زخمها و دردهای زیادی وجود دارد تا آن جا که وقتی به چاک گریبانم نگاه میکنم، همه آنها را میبینم.
هوش مصنوعی: به تماشای آن آتش قرمز و آب حیات بنشین و ببین چگونه به هم میپیوندند و در هم میجوشند.
هوش مصنوعی: بنشین و ببین که آنچه در دل داری، چه تأثیری بر دو گروه از آدمها یعنی کافر و مسلمان دارد.
هوش مصنوعی: بر روی زخم من الماس بپاش، اما نمک را بر زخمم نریز.
هوش مصنوعی: بهتر است که از خودنمایی و غرور پرهیز کنیم و به همدیگر کمک کنیم تا قدرت دیوان را شکست دهیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل به یاد او سپردهای، با خون خود به تماشا بنشین و شهیدان را ببین.
هوش مصنوعی: وقتی که من میتوانم رابطهای با او برقرار کنم، چون نسبت خاصی به جان ندارم، بیمعنی است که برای جان احترامی قائل شوم.
هوش مصنوعی: از میدان نبرد دور شدیم و پس از آزمایش حریفان، به سمت پیروزی قدم برداشتیم.
هوش مصنوعی: اگر تو ناتوان شدهای، بدان که اگر نبود، من خون سلطان را بر زمین میریختم.
هوش مصنوعی: اگر فرصت کافی نداشته باشیم، از طریق یک آه، خاک کیوان را بر باد خواهیم داد.
هوش مصنوعی: هر خواستهای که داری را از ما درخواست کن و در فقر، آزمون فقرای حقیقی را پشت سر بگذار.
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی علی عمران را بشناسی، دیگر نیازی نیست به خداوند دست دراز کنی.
هوش مصنوعی: برخیز و از این موقعیت فاصله بگیر، تو باید با هم خداحافظی کنی و جان و معشوقهات را رها کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیدم به ره آن نگار خندان را
آن ماه رخ ستاره دندان را
بر ماه دو هفته تافته عمدا
مشکین دو رسن چه زنخدان را
چوگان زده پیش خلق در میدان
[...]
آراست عروسگل گلستان را
آماده شو ای بهار بستان را
وقتستکه در سرود و وجد آرد
شور رخگل هزار دستان را
شمشاد چو پای بر زمینکوبد
[...]
کی نرم میتوان دل جانان را
من خیره مشت کوبم سندانرا
نی نی بدین همه سختی نیست (؟)
در شیشه نازکی دل جانانرا
چون طره اش بکف نفتد ازچه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.