منه بر دل زار بار جهان را
سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
نفس آتشین کن به تسخیر گردون
که آتش کند نرم، پشت کمان را
چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد
به مرگ آشنا کن به تدریج جان را
همین است پیغام گلهای رعنا
که یک کاسه کن نوبهار و خزان را
دل صاف در بند دنیا نماند
به تدریج گوهر خورد ریسمان را
بود کیمیا قرب اهل سعادت
هما مغز دولت کند استخوان را
برآور ز دل آه گردون نوردی
ز سر باز کن این شرار و دخان را
ز تن دست بردار و جان را صفا ده
که آیینه چشم است آیینه دان را
به غیر از زیان نیست در خودفروشی
اگر سود خواهی ببند این دکان را
ز معراج منصب مجو پایداری
که بر یخ بود پای این نردبان را
بود غیبت خلق، مردارخواری
بپرداز ازین لقمه کام و زبان را
ز گوهر دهد لقمه ات ابر نیسان
اگر چون صدف پاک سازی دهان را
نکرد آسمان راست قامت در اینجا
تو خواهی کنی راست، کار جهان را؟
تکلف مکن در سلوکی که داری
چو خواهی که از خود کنی میهمان را
به زنجیر، دیوانه ننشیند از پا
چه پروای موج است آب روان را؟
فلک را مترسان به آه دروغین
که از تیر کج نیست پروا نشان را
به اشکی توان کند بنیاد غفلت
که یک قطره، سیل است خواب گران را
جهان استخوانی است بی مغز صائب
به پیش سگ انداز این استخوان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان نگرانیها و دردهای دل شاعر درباره معضلات زندگی و دنیا میپردازد. او از بار سنگین دنیا شکایت دارد و خواستار سبکی و آرامش است. شاعر میگوید که با عشق و آگاهی میتوان جهان را تسخیر کرد و با ترک عادات مضر، به مرگ نزدیکتر شد. همچنین بر اهمیت زندگی در لحظه و توجه به جنبههای مثبت زندگی تأکید میکند. او خواستار پاکسازی دل و دوری از دنیا و مادیات است و از غفلت در زندگی هشدار میدهد. در نهایت، شاعر از بیمعنایی دنیا و پوچی زندگیهای مادی سخن میگوید و بر ضرورت دانایی و آگاهی در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: غم و بار سنگین زندگی را از دل بزدای و به جای آن، به زیبایی و لطافت زندگی دست یاب.
هوش مصنوعی: با قدرت و شجاعت خود، بر آسمان مسلط شو و به آنجا فشار بیاور، چرا که این قدرت میتواند به سادگی از کمان، تیر را به جلو پرتاب کند.
هوش مصنوعی: زمانی که کم کم عادت به زهر تبدیل شود، ضررش به مرگ هم نزدیکان را نمیبخشد. بنابراین باید به تدریج جان را آماده کنیم.
هوش مصنوعی: پیغام زیبای گلهای خوشرنگ این است که بهار و پاییز را در یک ظرف ترکیب کنید.
هوش مصنوعی: دل پاک و صاف انسان درگیر مسایل دنیوی نخواهد ماند و به مرور زمان ارزش واقعی خود را درک خواهد کرد، مانند جواهراتی که از ریسمان جدا میشوند.
هوش مصنوعی: کیمیا، که به معنای جادو یا چیزی ارزشمند است، نزد نیکوکاران و خوشبختان وجود دارد و میتواند چیزی بیارزش را به چیز باارزشی تبدیل کند.
هوش مصنوعی: از دل خود آهی بکش و در آسمان بگردان، این آتش و دود را از سر خود دور کن.
هوش مصنوعی: از جسم خود رها شو و به روح خود آرامش ببخش، زیرا چشم آئینهای است که روح را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: اگر به خودفروشی و زیر پا گذاشتن اصول خود روی بیاوری، جز آسیب و ضرر چیزی به دست نخواهی آورد. اگر به دنبال سود و منفعت هستی، بهتر است این کار را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: از رسیدن به مقامهای بلند و برتری جویی بپرهیز، زیرا ثبات و استقامت بر این نردبان، مانند ایستادن بر روی یخ است و ناپایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر مردم غایبند و حضور ندارند، باید به خوردن چیزهای ناپاک و مردارخواری پایان دهی و از این لقمه، هم کام بگیر و هم زبان خود را مشغول کن.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از ابرهای بهاری (نیسان) بهترین و باارزشترین چیزها را به دست آوری، باید مانند صدف، درون خود را پاک و خالص نگهداری.
هوش مصنوعی: آسمان در اینجا راست نیست، تو چگونه میخواهی کار دنیا را درست کنی؟
هوش مصنوعی: در رفتار و سلوک خود تکلف و تصنع به خرج نده؛ اگر میخواهی دیگران را به خود جلب کنی و به آنها خوشآمد بگویی.
هوش مصنوعی: دیوانهای که به زنجیر کشیده شده، نمیتواند از پا بنشیند. او به وضعیتی که دارد توجهی نمیکند و همانطور که آب روان به حرکتش ادامه میدهد، او نیز به آزادی و رهایی از زنجیر فکر میکند.
هوش مصنوعی: از آسمان بیم نداشته باش و به خاطر آهی که بیدلیل میکشی نترس، زیرا نشان تیر کج نمیتواند به تو آسیب برساند.
هوش مصنوعی: یک اشک میتواند به سست کردن پایههای غفلت کمک کند؛ زیرا حتی یک قطره میتواند سیلی را که بر خواب سنگین انسانها غلبه میکند، به راه اندازد.
هوش مصنوعی: دنیا به مانند استخوانی است که محتوایی ندارد. پس این استخوان را به سگی بیفکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به چشم نهان بین نهان جهان را
که چشم عیانبین نبیند نهان را
نهان در جهان چیست؟ آزاده مردم
ببینی نهان را، نبینی عیان را
جهان را به آهن نشایدش بستن
[...]
همی تا بقا ممکن است آسمان را
بقا باد سلطان سلطان نشان را
خداوند عالم که بفزود رتبت
زتختش زمین را ز تاج آسمان را
شهنشاه سنجر که بستد به خنجر
[...]
گران آمده کار و بارم جهان را
سبک اعتبار وجودم زمان را
ندیده وفا عهد من آسمان را
نموده من خسته ناتوان را
نقابی بر افکن ز پی امتحان را
که تا بینی از جان لبالب جهان را
چو در جلوه آیی بدین شوخ و شنگی
برقص اندر آری زمین و زمان را
بروی زمین مهروار ار بخندی
[...]
به پیری نشد چاره گردن کشان را
که زورین کند حلقه گشتن کمان را
ز ترک هوابشکفان غنچهٔ دل
به یک گل گلستان کن این خاکدان را
صفا بس که اندوخت سر تا به پایش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.