گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

کنم از شام تا سحر فریاد

کس بدادم نمیرسد صد داد

گه ز نازم کشد گه از غمزه

هر زمان شیوه‌ای کند بنیاد

میکشد لطفش، آه ازین جادو

میبرد دستش، آه ازین جلاد

همه دیوانه پیش او عاقل

همه شاگرد پیش او استاد

سرّ عشق ار چه گفتنی نبود

گفتم این رمز هر چه بادا باد

اینت از عادت مُسلمانی

روزی هیچ کافری مکناد

هجر بس نیست وصل غیرم کشت

رضیا مرگ تو مبارک باد