همآغوش که شد یارب که امشب
خجالت میتراود از نگاهش
ز بوی مشک من مدهوش گشتم
نهادم سر چو اندر خاک راهش
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
همآغوش که شد یارب که امشب
خجالت میتراود از نگاهش
ز بوی مشک من مدهوش گشتم
نهادم سر چو اندر خاک راهش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساسات عمیق خود هنگام نزدیک شدن به معشوق اشاره میکند. او از خجالت و شرم در برابر نگاه معشوق صحبت میکند و همچنین از تأثیر عطر خوشی که او را مدهوش کرده، میگوید. نهایتاً، شاعر سر خود را به نشانه احترام و محبت بر زمین میگذارد، انگار که نشانی از عشق و اطاعت از معشوق است.
هوش مصنوعی: امشب که آن محبوب نزدیک من است و از نگاهش شرمگین و خجالتزدهام.
هوش مصنوعی: از عطر مشک به حدی مست و گیج شدم که سرم را بر زمین گذاشتم، مانند کسی که در جستجوی آن عطر به خاک افتاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی لابه برو کردند و خواهش
دریغ و درد او نگرفت کاهش
که را زهره ز حمالان راهش
که تخلیطی کند در بارگاهش؟
فلک یک خرقه پوش خانقاهش
بسر گردان شده در خاک راهش
به پیرامن بزرگان سپاهش
ز چشم بد به آهن بسته راهش
مده وام ار دهی دیگر مخواهش
به سختی تقاضا جان مکاهش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.