هم چو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم، سوختم از داغ ناپیدای دل
دل اگر از من گریزد وای من، وای من، وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل، وای دل، وای وای دل
ما ز رسوایی بلندآوازهایم
نامور شد هرکه شد، هرکه شد رسوای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از خندم از امیدواریهای دل
وای، دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساس عمیق غم و درد درونی شاعر است. او از ناراحتی و آتش دل که ناشی از داغهای پنهان است، مینالد. دل او از غم فرار میکند و او با این وضعیت، احساس ناامیدی و رسوایی میکند. به رغم این همه درد، امیدوار است و از طریق خنده به مقابله با ناامیدی میپردازد. شاعر در نهایت حسرت و درد دل را با صدای بلند ابراز میکند.
هوش مصنوعی: من مانند نی که در فراق فریاد میزند، از آرزوی دل ناله میکنم و در سینهام آتشی از عشق و اشتیاق نهفته است.
هوش مصنوعی: من از ناراحتیهای ظاهری و دردهایی که همه میبینند، سوزانده شدهام، اما آنچه بیشتر از همه مرا میآزارد، غم و دردهای پنهان قلبم است.
هوش مصنوعی: اگر دل از من دور شود، وای بر من، وای بر من، وای بر من. و اگر غم از دل دور شود، وای بر دل، وای بر دل، وای بر دل.
هوش مصنوعی: ما به خاطر رسواییمان معروف و شناخته شدهایم، هر کسی که به ما ملحق شده، دلی شکستخورده و رسوا شده است.
هوش مصنوعی: در حالی که در میان اشکها و ناامیدیها هستم، با وجود تمام افسردگیها، لبخند میزنم و به امیدهایی که در دلم وجود دارد، دلگرم هستم.
هوش مصنوعی: احساساتی از درد و غم در دل حاکم است، گویی دل به فریاد آمده و از شرایطی که در آن قرار دارد نگران و رنجور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت عمرم در سر سودای دل
وز غم دل نیستم پروای دل
دل به قصد جان من برخاسته
من نشسته تا چه باشد رای دل
دل ز حلقه دین گریزد زانک هست
[...]
ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل
گر درین حلقه نباشد وای دل
هرکرا سودای تو در سر بود
در دو کونش می نگنجد پای دل
غرقه گرداب حیرت از تو شد
[...]
من فدا کردم سر اندر پای دل
چون کنم زین به وفا بر جای دل
در ازل خیاط عشقم دوختهست
جامهٔ حسن تو بر بالای دل
رای دل بر وصل روح افزای تست
[...]
ای فغان از هی هی و هیهای دل
سوخت جانم ز آتش سودای دل
این چه فریاد است و افغان در دلم
گوش جانم کر شد از غوغای دل
این همه خون جگر از دیده رفت
[...]
بند بَردار ای پسر از پای دل
پس ببین جولان روح افزای دل
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.