گنجور

 
رفیق اصفهانی

عاشقان را به جفا خوار مکن

مکن ای شوخ جفا کار مکن

زهر در ساغر احباب مریز

می به پیمانه ی اغیار مکن

کار اغیار به یکبار مساز

ترک احباب به یکبار مکن

از بتان جور و جفا با عشاق

گرچه خوبست تو بسیار مکن

ترسم از زاریم آزرده شوی

مکن آزار من زار، مکن

نقل و می خوردن شب با مستان

روز با مردم هشیار مکن

یا مپرس از غم ما یا ما را

به غم خویش گرفتار مکن

کار من ساخته حاشایت چیست

هست این کار تو انکار مکن

بارها حرف کسان کردی گوش

گوش کن حرف من این بار مکن

می کنی جور و جفا گر برفیق

به رفیقان وفادار مکن