گنجور

 
رفیق اصفهانی

رخ مانند گلبرگ ترش بین

تن از برگ گل نازک ترش بین

لب شیرین تر از شهدش نظر کن

دهان به ز تنگ شکرش بین

به خد چون گل سوریش بنگر

به خط به ز مشک اذ فرش بین

سراپایش همه مطبوع و زیباست

ز سر تا پا و از پا تا سرش بین

شه حسن است و خال و خط سپاهش

سپاهش را نظر کن لشکرش بین

مپرس از من که در خونت که غلتاند

به خون آلوده دست و خنجرش بین

قبای خسروی و تاج شاهی

رفیق آن در برش این بر سرش بین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode