گنجور

 
رفیق اصفهانی

ای همه جای تو خوش ای همه اعضای تو خوش

رخ زیبای تو نیکو قد رعنای تو خوش

سرو خوش باشد و گل لیک نباشد گل و سرو

چون رخ دلکش و چون قد دلارای تو خوش

نیست رخسار گلی چون گل رخسار تو خوب

نیست سیمای مهی چون مه سیمای تو خوش

خوش کن از وصل دل غیر که باشد دل من

به تمنای تو خرم بتولای تو خوش

دایم از شادی ایام دلش ناخوش بود

آنکه روزی دل او بود به غمهای تو خوش

تا گرفتی به دلم جای خوشست از تو دلم

ای غم عشق بود تا به ابد جای تو خوش

شود امروز خوش از لطف تو گر روز رفیق

شود امروز تو یارب خوش و فردای تو خوش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode