گر جهان از ماه تا ماهی از آن من شود
نیست چندانی که آن مه مهربان من شود
بی تو ای آرام جان تنها به کنج بی کسی
جز خیالت کیست تا آرام جان من شود
خانه ی دل را ز یاد غیر خالی کرده ام
جای آن دارد که یارم میهمان من شود
من که راز عشق را از یار می دارم نهان
مدعی کی آگه از راز نهان من شود
جان دهم از درد پیش او ننالم تا مباد
خاطر او رنجه از آه و فغان من شود
این غزل مقبول اهل طبع می گردد رفیق
گر قبول طبع یار نکته دان من شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ گه بینم که آن مه مهربان من شود
رام گردد با من و آرام جان من شود
استخوانی شد تنم از لاغری وان هم خوش است
گر سگش را میل سوی استخوان من شود
این چنین جولان کنان کان شهسوار آمد برون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.