گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
پروین اعتصامی

شمع بگریست گه سوز و گداز

کاز چه پروانه ز من بیخبر است

بسوی من نگذشت، آنکه همی

سوی هر برزن و کویش گذر است

بسرش، فکر دو صد سودا بود

عاشق آنست که بی پا و سر است

گفت پروانهٔ پر سوخته‌ای

که ترا چشم، بایوان و در است

من بپای تو فکندم دل و جان

روزم از روز تو، صد ره بتر است

پر خود سوختم و دم نزدم

گرچه پیرایهٔ پروانه، پر است

کس ندانست که من میسوزم

سوختن، هیچ نگفتن، هنر است

آتش ما ز کجا خواهی دید

تو که بر آتش خویشت نظر است

به شرار تو، چه آب افشاند

آنکه سر تا قدم، اندر شرر است

با تو میسوزم و میگردم خاک

دگر از من، چه امید دگر است

پر پروانه ز یک شعله بسوخت

مهلت شمع ز شب تا سحر است

سوی مرگ، از تو بسی پیشترم

هر نفس، آتش من بیشتر است

خویشتن دیدن و از خود گفتن

صفت مردم کوته نظر است

 
 
 
کوته نظر به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ابوالفرج رونی

به خدایی که ره معرفتش

روز و شب مالک عالم نظر است

در ره او خرد از غول اضلال

با ثبات قدمش در نظر است

چرخ بر درگه او پشت خم است

[...]

سوزنی سمرقندی

هر کجا شاه جهانرا سفر است

فتح بر فتح و ظفر بر ظفر است

ظفر و فتح شهنشاه جهان

از جهان داور پیروزگر است

خسرو مشرق و چین شمس الملک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
خاقانی

ای عماد الدین ای صدر زمان

هر زمان صدری تو را خاک در است

چرخ نعمان دوم خواندت و گفت

نعل یحموم توام تاج سر است

من که آتش سرم و باد کلاه

[...]

عطار

آن دهان نیست که تنگ شکر است

وان میان نیست که مویی دگر است

زان تنم شد چو میانت باریک

کز دهان تو دلم تنگ‌تر است

به دهان و به میانت ماند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

گفتمش روی تو جانا قمر است

گفت بالله ز قمر خوبتر است

گفتمش زلف تو آشفته چراست

گفت سرگشتهٔ دور قمر است

گفتمش نوش لبت چیست بگو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه