دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند
که جفای تو مرا دیده چو دریا نکند
این چنین بیدل و بیچاره که ماییم امروز
کس ندانم که جفا داند و بر ما نکند
بوسهای گر بربودم ز لبت طیره مشو
چون کسی تنگ شکر یابد و یغما نکند؟
نیست تشویشم از آن کس که کند خو و اتو
همه تشویشم از آنست که خووا نکند
در غمت زانکه شکایت کند اندیشه مدار
زان بیندیش که غم بیند و پیدا نکند
چشم ترک تو همان روز که من دیدم عقل
گفت بگریز، که مستست و محابا نکند
دوش گفتم که: بیوشم غم عشقت، دل گفت:
اوحدی،گریه نگهدار، که رسوا نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنک هرگز نظری با من شیدا نکند
نتواند که مرا بی سر و بی پا نکند
دوش می گفت که من با تو وفا خواهم کرد
لیک معلوم ندارم که کند یا نکند
اگر آن حور پری رخ بخرامد در باغ
[...]
از چه رو لعل تو درمان دل ما نکند
چون دلم غیر رخت میل به هر جا نکند
چه کنم با دل سرگشته ی بی آرامم
کز جهان غیر لبت هیچ تمنّا نکند
گوید آن یار جفاپیشه وفا با تو کنم
[...]
از تماشای تو کس منع دل ما نکند
صورت خوب که بیند؟ که تماشا نکند
پیش ما دار فنا مرتبه معراج است
جز شهید غمت این مرتبه پیدا نکند
پر مکن عیب سیه رویی خورشید پرست
[...]
رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند
هیچ کس غنچه پیکان به نفس وا نکند
از سپر، تیر قضا روی نمی گرداند
سیل از خانه در بسته محابا نکند
گر شود دامن پیراهن یوسف صد چاک
[...]
به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند
راز پنهان مرا ورد زبانها نکند
هیچ غم نیست که از ما همه عالم ببرند
تیغ مژگان تو قطع از ما نکند
شده ام زخمی طفلی که چو از من گذرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.