هزار گونه زره بست زلف آن دلبر
ز مشک حلقه شده بر شکست یکدیگر
چنانکه باد هر آنگه که بر وزید بر وی
گره گشای شد و مشکسای و حلقه شمر
اگر بتابد پر پرنیان و زر گردد
وگر بپیچد پر ارغوان شود چنبر
بروی او زده (؟) گیرد وثاق بر کشمیر
بقدّ او شرف آرد سرای بر کشمر
گل شکفته همی مشک ساید این عجبست
عجبتر آنکه همی جادویی کند عبهر
قدش چو عرعر و رویش که بوستان گردد
گلست و نرگس و شمشاد و ارغوان در بر
بعرعر اندر کس بوستان ندید چنین
ببوستان در دیدست هر کسی عرعر
همی بجوشد زلفش ز عشق خویش چو من
چرا بجوشد مسکین بر آتشین بستر ؟
ز دور شد چو عقیق اشکم از عقیق لبش
حدیث او شنو و کن بر آن عقیق گذر
دل من آتش رخسار او ز دور همی
چرا بسوزد ناسوخته بر او عنبر
که سوخته منم آن دود گرد او چه کند
که خسته من شدم از خون چرا بر اوست اثر
اگر چه سوخته و خسته ام شفا یابم
بخدمت ملک خسروان ابو جعفر
محمد بن ابی الفضل آنکه محمدتش
زمانه را شرفست و ملوک را زیور
سپه کشی که فلک را ز بیم حملۀ او
ستاره غیبۀ جوشن شد آفتاب سپر
شنیدن سخن شاه و دیدن سیرش
نگار خانه کند سمع و گنج خانه بصر
اگر نمود زمانه هزار عیب چه بود
نمود شاه بیک عیب او هزار هنر
بطبع بر نرسد کس بمدح شاه که هست
چو آسمان که بود ای بحای خویش (؟) زبر
مجرّه رشک برد بر دوال از انکه ازو
بود عنان سواران و بندگانش کمر
سخاش آتش افروختهست بر سیماب
بقا نباشد سیماب را بر آتش بر
برنگ زر بودی رنگ دشمنش همه سال
ازان نخواهد کاندر خزینه دارد زر
مکن حدیث (؟) پیش او که هر که کند
اگر ، زبان شود اندر دهان او خنجر
چه رشتۀ گهر آویخته ز تخت ملوک
چه بیتهای مدیحش نوشته بر دفتر
چنان نوردد خاک اسب او که پنداری
که مغز او همه با دست و استخوان آذر
نشان عالم و کشور دهد سمش گویی
که عالم است برو نعل و میخها کشور
سبک رسی تو بفردا و دی خود از تو گذشت
تو اندرو نرسی ورچه مرکبت صرصر
زمانه و ظفر و فتح در علامت اوست
که یک زمانش فتحست و یک زمانش ظفر
سخن میان قضا و قدر کفایت اوست
همی قدر بقضا گوید و قضا بقدر
چه فضل ماند که رغبت نکرد شاه بدو
پسر هر آینه رغبت کند بنام پدر
اگر بطالع سالی بود ستارۀ او
برآید آن سال اندر جهان همه اختر
زمین بسوده شد از پای زایران ملک
که وفد نگسلد از وفد او ، نفر ز نفر
هنوز ناشده زایر بدو فرا که ملک
پذیره بدره فرستاد از خزینه بدر
بنام خویش فرستد خزینه تا نبرند
که هر زمان زر ازو دیرتر شود بسفر
اصول حکمت را لفظهای اوست نکت
کتاب دولت را رسمهای اوست غرر
رسیده بینی جاهش بهر کجا برسد
چنانکه گوئی حاضر شدست شاه ایدر
اگر پراکند آنگه که جای گیرد مال
چو تیغ گیرد ازان و پراکند لشکر
خزینه پرور مردم ، رهی گداز بود
ملک خزینه گداز آمد و رهی پرور
همیشه تا دو جهانست و کردگار یکی
ده و دو برج ، طبایع چهار و هفت اختر
مفاخر بشر اندر محاسن ملک است
همیشه فخر بشر باد و شهریار بشر
بقای او شده ایمن ز نائبات فنا
لقای او شده ایمن ز نائبات فکر
ز دهر دولتش آراسته بفرّ و ثبات
وزو ولایتش آراسته بعدل و نظر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، توصیفی است از زیبایی و جذابیت یک دلبر و همچنین از صفات و ویژگیهای شهریاری که به آن پرداخته میشود. شاعر با استفاده از تشبیهها و استعارههای زیبا، به توصیف زلفهای دلبر و تأثیراتی که بر دل عاشق میگذارد، میپردازد. او به این موضوع اشاره میکند که دیدن سیر شاه و شنیدن سخنان او، به انسان حس شادی و خوشبختی میدهد.
شاعر همچنین به شجاعت و تواناییهای شاه در جنگ اشاره کرده و او را مورد ستایش قرار میدهد، توضیح میدهد که چگونه ویژگیهای مثبت او بر مشکلات غلبه میکند و حکومتش به ثبات و عدالت مشهور است. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که وجود چنین شاهی به بافت اجتماعی و سیاسی زمانه شکل میدهد و او را به عنوان یک نماد با ارزش برای مردم معرفی میکند.
هوش مصنوعی: دلبر دارای زلفی زیبا و پرنقش و نگار است که به هزار شکل آرایش شده و در خمیدگیهای خاص خود، ظرافت و جذابیتی خاص دارد. زلفهای او مانند زرهای است که از مادهای خوشبو ساخته شده و توجه هر نگاهی را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: وقتی باد میوزد، همیشه باعث میشود که گرهها باز شوند و مسائلی که پیچیده و دشوار به نظر میرسیدند، راحتتر حل شوند.
هوش مصنوعی: اگر پارچهای زرق و برقدار و طلایی شود و یا اگر به رنگ ارغوانی درآید، به شکل دایرهای پیچیده خواهد شد.
هوش مصنوعی: به او نگاه کن که چگونه به کشمیر میرسد و بر اساس بزرگی او، منزلتی را برای خانهاش به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: گل شکفته به خاطر عطرش شهرت دارد و این حیرتانگیز است، اما حتی شگفتانگیزتر این است که چگونه میتواند جادوگرانه عشق را به دلها بیاورد.
هوش مصنوعی: قد او مانند درخت عرعر است و چهرهاش باعث میشود که گلها و گیاهان، مانند نرگس و شمشاد و ارغوان، در اطرافش شکوفا شوند.
هوش مصنوعی: در این جهان، هر کس تجربه و دیدگاه خاص خود را دارد و هر یک از ما به نوعی متفاوت به زیباییها و نعمتهای زندگی نگاه میکنیم. این تفاوتها در ادراک و برداشت ما از چیزها، نشاندهنده بینظیری و غنای زندگی است.
هوش مصنوعی: زلف او از عشق خود به شدت میجوشد، اما چرا من باید در این بستر داغ و سوزان به درد دل بپردازم؟
هوش مصنوعی: وقتی که اشکم از لبش دور شد، چنان مانند عقیق بود. داستان او را بشنو و بر آن عقیق جلوه کن.
هوش مصنوعی: دل من از دوری چهره او مثل آتش میسوزد، در حالی که او به هیچ وجه آسیب ندیده و مانند عنبر خوشبو است.
هوش مصنوعی: من دلی شکسته دارم که به خاطر عشق تو آتش گرفته است. حالا این دود ناشی از سوختن من چه تاثیری بر تو دارد؟ من از دلشکستگیام خستهام و گویی خون من بر تو اثر گذاشته است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به شدت رنجیده و آسیب دیدهام، امیدوارم که به رحمت و خدمت شاهزادگان، درمان و شفایی بیابم.
هوش مصنوعی: محمد بن ابی الفضل، کسی است که به دلیل نامش، به زمانه خود ارزش و اعتبار ویژهای بخشیده و برای پادشاهان، زینت و زیبایی محسوب میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، به جنگجویی اشاره شده که تا حدی قدرتمند است که به خاطر ترس از او، ستارهها مانند زرهی پنهان شده و خورشید در پس سپری خود فرار کرده است. به عبارت دیگر، این شخص آنقدر تاثیرگذار و رعبآور است که حتی آسمان و اجرام آسمانی نیز از او میهراسند.
هوش مصنوعی: شنیدن صحبتهای پادشاه و تماشای حرکت او، چشمان را به زیبایی و دلربایی مشغول میکند و گوشها را به خوبیها و زیباییها جذب مینماید.
هوش مصنوعی: اگر زمانه هزار عیب را نشان دهد، چه باک؛ زیرا شاه فقط یک عیب دارد و هزاران هنر در وجود اوست.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند مانند آسمان، شاه را ستایش کند، زیرا او در جایگاه خود، به دور از دسترس دیگران است.
هوش مصنوعی: جامعه یا محلهای که در آن زندگی میکنند، باعث حسادت دیگران شده است، زیرا در آنجا افراد با قدرت و ثروت به راحتی زندگی میکنند و به خوبی از امکانات برخوردارند.
هوش مصنوعی: سخاوت او آتش را در دل وجودش برافروخته است و در این آتش، سیماب یا جوهر اصلی وجودش باقی نخواهد ماند. به عبارت دیگر، بخش مهمی از وجودش با این فروزان شدن از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگر رنگش طلا بود، همیشه دشمنش به خاطر آن طلا از او نخواهد گذشت، چون او در خزانهاش طلا دارد.
هوش مصنوعی: هرگز در حضور او از کسی سخن بگو، زیرا هر کس که در مورد او صحبت کند، مانند این است که زبانش به دست او تبدیل به خنجر میشود.
هوش مصنوعی: درخشش و زینت جواهرات که بر تخت سلطنت آویخته شده، نشاندهنده عظمت و شکوه پادشاهی است و شعرهایی که به ستایش او نوشته شده، در دفتر یا کتابی به یادگار باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: به قدری پاهای اسب او به زمین قدرت میزند که انگار تمام وجودش به همراه بدنه و استخوانش شعلهور است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی نشانههایی از یک سرزمین یا کشوری دیده میشود، انگار که آنجا یک عالم و دانا وجود دارد. به عبارتی، وقتی نعل و میخها دیده میشوند، نشاندهنده استحکام و سازماندهی آن مکان هستند.
هوش مصنوعی: تو باید بدانید که روزهای گذشته و آینده از تو عبور کردهاند و تو هرگز به آنها نخواهی رسید. حتی اگر سوار بر بادهای تند هم باشی.
هوش مصنوعی: زمان و موفقیت و پیروزی به نشانهای از او وابسته هستند؛ گاهی زمان، زمان پیروزی است و گاهی زمان، زمان فتح.
هوش مصنوعی: سخن در مورد سرنوشت و تقدیر به اندازهای است که سرنوشت به تقدیر اعلام میکند و تقدیر هم به سرنوشت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چه فضیلت و شایستگی باقی مانده است که شاه به پسر خود تمایلی نشان ندهد؛ در حقیقت، پسر به واسطه نام پدرش همچنان باید مورد توجه قرار گیرد.
هوش مصنوعی: اگر در سالی ستارهای در آسمان نمایان شود، در آن سال تمام عالم پر از خوبی و سعادت خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمین از رفت و آمد زائران پادشاه آرام و سکون یافته است، چرا که گروهی از آنها هرگز از پیوستگی با یکدیگر جدا نمیشوند.
هوش مصنوعی: یکی از زائری که هنوز به درگاه خدا نمیرسد، به او نزدیک میشود و پادشاه به او لطف کرده و از خزانهاش چیزهای ارزشمندی برای او میفرستد.
هوش مصنوعی: به نام خود، گنجی را فرستاده است تا بر ندارند، زیرا هر بار که طلا از این گنج خارج میشود، دیرتر از قبل به سفر میرود.
هوش مصنوعی: حکمت و دانش به کلمات او وابسته است و قواعد حکومت نیز به دستورها و نشانههای او بستگی دارد.
هوش مصنوعی: در هر کجا که بروی و هر جا که بگویی، میبینی که او مانند شاهی که در اینجا حاضر است، به آنجا میرسد.
هوش مصنوعی: اگر در جایی که باید، مال و دارایی پراکنده شود، مانند تیغی عمل میکند که از آن میتوان بهرهبرداری کرد و نیروها را به حرکت درمیآورد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به توصیف حال و هوای انسانها و تأثیرات محیط زندگیشان پرداخته شده است. اشاره شده که مردمی که در شرایط سخت و مشکلات زندگی میکنند، به نوعی تأثیرپذیر از آن محیط هستند. همچنین، اشاره به حضور فردی در این مکان دارد که در واقع خود به نوعی همچون خزانهای برای پرورش و امکانات بیشتر محسوب میشود. در کل، پیام این بیت به اهمیت شرایط زندگی و تأثیر آن بر افراد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دو جهان وجود دارد و خداوند یکی است. در این دنیا دو دنیای متفاوت وجود دارد، طبیعتها چهار نوع و سیارات هفت عدد هستند.
هوش مصنوعی: مردم همیشه به زیباییهای ملک و حکومت افتخار میکنند و سلطنت انسانها باید موجب فخر و سربلندی باشد.
هوش مصنوعی: وجود او از آسیبهای فنا در امان است و دیدار او هم از مشکلات فکری مصون مانده است.
هوش مصنوعی: از روزگار، بخشندگی و ثبات او فراهم آمده است و دامنه حکمرانیاش نیز بر پایهی عدالت و دقت بنا شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.