اینکه ویران شده از سیل فنا خانه ماست
مخزن گنج بقادر دل ویرانه ماست
مینماید بجهان آنچه ز پیدا و نهان
همه یک پرتو حسن رخ جانانه ماست
گرچه هر دم ز بد و نیک جهان دم نزدیم
از کران تا بکران قصه افسانه ماست
ساقیا گر نبود جام بلورین چه شود
گردش چشم تو هم ساغر و پیمانه ماست
در گلستان سر کوی تو چون بلبل مست
همه شب تا بسحر نعره مستانه ماست
آنکه از پرتو حسنش شده ممکن موجود
روز و شب عشق رخش در دل دیوانه ماست
تا شده نور علی جرعه کش محفل دل
محفل آرای دلش سید رندانه ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
[...]
نقش هستی رقم صورت کاشانه ماست
مستی کون و مکان از می و میخانه ماست
آب حیوان و می کوثری و ماء معین
جرعه صافی بی دردی پیمانه ماست
زرفشان شمع فلک، مجلس پیروزه لگن
[...]
شهر ویران شده گریه مستانه ماست
هرکجا هست غمی دربهدر خانه ماست
از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند
هرکه را می نگری در پی دیوانه ماست
بال و پر سوخته هر یک به کناری رفتند
[...]
عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست
خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست
کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد
ناله بیخودی و نعره مستانه ماست
هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت
[...]
مینماید به جهان آنچه ز پیدا و نهان
همه یک پرتو حسن رخ جانانهٔ ماست
گرچه هرگز ز بد و نیک جهان دم نزنیم
از کران تا به کران قصّهٔ افسانهٔ ماست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.