گنجور

 
نورعلیشاه

اینکه ویران شده از سیل فنا خانه ماست

مخزن گنج بقادر دل ویرانه ماست

مینماید بجهان آنچه ز پیدا و نهان

همه یک پرتو حسن رخ جانانه ماست

گرچه هر دم ز بد و نیک جهان دم نزدیم

از کران تا بکران قصه افسانه ماست

ساقیا گر نبود جام بلورین چه شود

گردش چشم تو هم ساغر و پیمانه ماست

در گلستان سر کوی تو چون بلبل مست

همه شب تا بسحر نعره مستانه ماست

آنکه از پرتو حسنش شده ممکن موجود

روز و شب عشق رخش در دل دیوانه ماست

تا شده نور علی جرعه کش محفل دل

محفل آرای دلش سید رندانه ماست

 
 
 
شاه نعمت‌الله ولی

منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست

مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست

خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی

حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست

تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
نسیمی

نقش هستی رقم صورت کاشانه ماست

مستی کون و مکان از می و میخانه ماست

آب حیوان و می کوثری و ماء معین

جرعه صافی بی دردی پیمانه ماست

زرفشان شمع فلک، مجلس پیروزه لگن

[...]

نظیری نیشابوری

شهر ویران شده گریه مستانه ماست

هرکجا هست غمی دربه‌در خانه ماست

از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند

هرکه را می نگری در پی دیوانه ماست

بال و پر سوخته هر یک به کناری رفتند

[...]

صائب تبریزی

عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست

خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست

کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد

ناله بیخودی و نعره مستانه ماست

هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت

[...]

رضاقلی خان هدایت

می‌نماید به جهان آنچه ز پیدا و نهان

همه یک پرتو حسن رخ جانانهٔ ماست

گرچه هرگز ز بد و نیک جهان دم نزنیم

از کران تا به کران قصّهٔ افسانهٔ ماست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه