اینکه ویران شده از سیل فنا خانه ماست
مخزن گنج بقادر دل ویرانه ماست
مینماید بجهان آنچه ز پیدا و نهان
همه یک پرتو حسن رخ جانانه ماست
گرچه هر دم ز بد و نیک جهان دم نزدیم
از کران تا بکران قصه افسانه ماست
ساقیا گر نبود جام بلورین چه شود
گردش چشم تو هم ساغر و پیمانه ماست
در گلستان سر کوی تو چون بلبل مست
همه شب تا بسحر نعره مستانه ماست
آنکه از پرتو حسنش شده ممکن موجود
روز و شب عشق رخش در دل دیوانه ماست
تا شده نور علی جرعه کش محفل دل
محفل آرای دلش سید رندانه ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ویرانی و خرابی ناشی از سیل اشاره میکند که خانهاش را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین از عشق و زیبایی میگوید که موجب نورانی شدن دلها و جهان میشود. شاعر به ما یادآوری میکند که اگرچه در زندگی روز به روز به بد و نیک نمیپردازیم، اما داستان عشق و زیبایی در دلهایمان جاری است. او همچنین به نقش چشم و چهره محبوبش اشاره کرده و میگوید که آنها جوهر و روح پرشور زندگیاش هستند. بهطور کلی، شاعر به بیان عشق، زیبایی و حالتی مست و شاداب از زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: خانهٔ ما از طوفان فنا ویران شده است، اما دل ما هنوز پر از گنجینههای قدرتمند و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: آنچه در جهان مشخص و نامشخص است، همه به خاطر زیبایی و نور چهرهٔ محبوب ماست.
هوش مصنوعی: اگرچه هر لحظه درباره خوبیها و بدیهای دنیا صحبت نکردیم، اما داستان ما همواره از آغاز تا پایان به مانند یک افسانه است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، اگر جام بلورین نباشد، چشم تو هم همانند ساغر و پیمانه ما میشود. این بدان معناست که زیبایی و جذابیت چشمان تو باعث میشود که ما از آن نوشیدنی لذت ببریم، حتی اگر ظرفی برای نوشیدن وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: در باغی که در کنار خیابان تو قرار دارد، من مانند بلبل شاد و سرمست، تمام شب تا سپیده دم آهنگ شاد و سرخوشی را سر میدهم.
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر زیباییاش همه چیز ممکن شده و وجود دارد، در روز و شب، عشق چهرهاش در دل دیوانه ماست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور علی در محفل دل تابیده، خوشامد گویی دل، به سید رندانهای که ما هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
[...]
نقش هستی رقم صورت کاشانه ماست
مستی کون و مکان از می و میخانه ماست
آب حیوان و می کوثری و ماء معین
جرعه صافی بی دردی پیمانه ماست
زرفشان شمع فلک، مجلس پیروزه لگن
[...]
شهر ویران شده گریه مستانه ماست
هرکجا هست غمی دربهدر خانه ماست
از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند
هرکه را می نگری در پی دیوانه ماست
بال و پر سوخته هر یک به کناری رفتند
[...]
عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست
خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست
کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد
ناله بیخودی و نعره مستانه ماست
هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت
[...]
مینماید به جهان آنچه ز پیدا و نهان
همه یک پرتو حسن رخ جانانهٔ ماست
گرچه هرگز ز بد و نیک جهان دم نزنیم
از کران تا به کران قصّهٔ افسانهٔ ماست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.