روی بهر چه هر دم سوی گلشن
بیا گلهای اشگم بین بدامن
دلم کائینه نور تجلی است
مدام از عکس رویت هست روشن
ز سروت کی کند دل قمری جان
که طوق بندگی دارد بگردن
چه حد خورشید تابان را که آید
بطرف کعبه کویت ز روزن
تو آنشاهی که جبریل امین را
در خلوت سرایت گشته مأمن
نبودش آن تزین عرش اعظم
ز نعلینت نمیشد گر مزین
بجز نور رخت در کعبه و دیر
نجوید دیده شیخ و برهمن
تو جان عالمی عالم تن تو
کجا بیجان حیاتی هست بر تن
فلک گر باردم از کین بسر تیغ
بود مهر توام در بر چو جوشن
ز گفتارت که برهانیست قاطع
حدیث کاف و نون گشته مبرهن
ز رخسارت که مرآت الهیست
شده نور علی ما را مبین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما شئت کان وان لم اشأ
و ما شئت ان لم تشا لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یجری الفتی والمسن
فهذا مننت و هذا خذلت
[...]
هندسی یاری ای یار عزیز
بر تو هندسه چون تو بر من
گر به قولت نشود نقطه همی
منقسم ای صنم نقطه دهن
از برای چه دهان تو همی
[...]
چون من و چون تو شد ای دوست چمن
یک چمانه من و تو بی تو و من
توی بیتو چو بهار اندر بت
من بی من به بهار تو شمن
توبهٔ سست بروتان شدهاست
[...]
فما شئت کان و ان لم نشأ
و ما شئت ان لم نشأ لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یمضی الفتی و المسن
علی ذا مننت و هذا خذلت
[...]
گاه آن است که طفلان چمن
اندر آیند چو عیسی به سخن
گه گشایند دهان از لاله
گه نمایند زبان از سوسن
مددی از دم عیسی است نسیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.