ما مقیمان تخت تحمیدیم
سرفرازان تاج تمجیدیم
می فروشان مصطب توحید
باده نوشان بزم تجریدیم
دریکتای قلزم وحدت
جوهر فردکان تفریدیم
پای تا سربکسوت تحقیق
کنده تن از لباس تقلیدیم
نقد هستی به بازی عشقش
هرچه بود و نبود بازیدیم
هرگز از واعظان بی معنی
سخن عارفانه نشنیدیم
همچو نور علی در این مصطب
ساقی بزم اهل توحیدیم
توئی آن لوح محفوظ معظم
که نقشی هست از وی اسم اعظم
توئی منظور جمله آفرینش
توئی مقصود از ایجاد عالم
بجانب آدمی کی میبرد پی
که جسمت هست جان جان آدم
صفاتت مطلق از هر بود و نابود
منزه ذاتت از هر بیش و هر کم
زجامت جرعه هرکس کند نوش
عیان سازد هزاران جام با جم
جهان و صورت معنی سراسر
ترا زیر نگین باشد مسلم
بظاهر گرچه ختم المرسلینی
بباطن برهمه هستی مقدم
نمیفرمودی ازتو من ر آنی
حدیث من عرف میبود مبهم
خوش آنکس در حریم لی مع الله
که چون نور علی باتست محرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی تو باغ و باغبانی تو
روی تو و باغ هر دو همچون هم
دانم که تو ابر و نم روا داری
ز آن دیده چو ابر کرده ام پرنم
در باغ تو تا که باغبان باشی
[...]
جاوید ز یادِ خسروِ عالم
سلطان جهان شهنشهِ اعظم
شاهی که نشاط عیش او باقی
شاهی که صبوح بزم او خرم
شاهی که ز خسروان و سلطانان
[...]
چون من بره سخن درون آیم
خواهم که قصیدهای بیارایم
ایزد داند که جان مسکین را
تا چند عنا و رنج فرمایم
صد بار به عقده در شود تا من
[...]
جوش بوره شبی به بغرا گفت
نکته ای چند، بود چون محرم
خویش را بر کشد به رعنابی
جان ماهیچه هست از آن درهم
سر من نیست قلیه را، گویا
[...]
دی در حق ما یکی بدی گفت
دل را زغمش نمی خراشیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.