جاوید ز یادِ خسروِ عالم
سلطان جهان شهنشهِ اعظم
شاهی که نشاط عیش او باقی
شاهی که صبوح بزم او خرم
شاهی که ز خسروان و سلطانان
نازنده به اوست گوهر آدم
ای خسرو نیکبخت نیکاختر
سلطان جهان و داور عالم
عزّ ولی تو هر زمانی بیش
عمر عدوی تو هر زمانی کم
افاق مسخرست حُکمَت را
گویی که به دست توست جام جم
بر بخت نهد موافق تو رَخت
در دام زند مخالف تو دم
تا هست جهان شه جهان بادی
تو شاد و مخالف تو جفت غم
در خانهٔ دوستان تو شادی
در خانهٔ دشمنان تو ماتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی بزرگی و عظمت خسرو، پادشاهی است که شادی و نشاط را در زندگی مردم به ارمغان میآورد. او نه تنها سلطان دنیاست، بلکه داور عالم نیز به شمار میآید. سعدی او را "نیکبخت" و "نیک اختر" میخواند و بر این باور است که همه چیز در دست اوست. در حالی که عمر دشمنانش کوتاه است، او در هر زمان عزت و مقام بیشتری را تجربه میکند. در پایان، این شعر به تضاد بین شادی در خانه دوستان و غم در خانه دشمنان اشاره میکند و نشان میدهد که حضور این پادشاه چگونه تاثیر مثبتی بر زندگی مردم دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به یاد بزرگترین پادشاه جهان اشاره دارد که همیشه در یاد و خاطر مردم باقی خواهد ماند. او به عنوان سلطانی با عظمت و بزرگ در تاریخ شناخته میشود.
هوش مصنوعی: پادشاهی که زندگیاش پر از شادی و خوشی است، مانند کسی است که در میهمانیهای خود احساس خوشحالی و لذت میکند.
هوش مصنوعی: شاهی که از میان بزرگان و سلطانها به او افتخار میشود، نشاندهنده مقام والای انسانی است.
هوش مصنوعی: ای فرمانروای خوشبخت و خوششانس، که سلطان جهانی و داور همه هستی هستی.
هوش مصنوعی: عزت و شرافت دوست تو همیشه در حال افزایش است، در حالی که عمر دشمنان تو هر لحظه کمتر میشود.
هوش مصنوعی: آسمانها تحت فرمان تو هستند، انگار که حُکم تو همانند جام جمی است در دست تو.
هوش مصنوعی: به سرنوشتت توجه کن، اگر با تو هماهنگ باشد، زندگیات را زیر بال و پر خود میگیرد و اگر برعکس باشد، در دام مشکلات گرفتار میشوی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان وجود دارد، تو باید شاد باشی و در مقابل سختیها و غمها مقاومت کنی.
هوش مصنوعی: در کنار دوستانت، فضای شاد و سرزندهای حاکم است، اما در جمع دشمنانت، غم و اندوه احساس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی تو باغ و باغبانی تو
روی تو و باغ هر دو همچون هم
دانم که تو ابر و نم روا داری
ز آن دیده چو ابر کرده ام پرنم
در باغ تو تا که باغبان باشی
[...]
چون من بره سخن درون آیم
خواهم که قصیدهای بیارایم
ایزد داند که جان مسکین را
تا چند عنا و رنج فرمایم
صد بار به عقده در شود تا من
[...]
جوش بوره شبی به بغرا گفت
نکته ای چند، بود چون محرم
خویش را بر کشد به رعنابی
جان ماهیچه هست از آن درهم
سر من نیست قلیه را، گویا
[...]
دی در حق ما یکی بدی گفت
دل را زغمش نمی خراشیم
ما مقیمان تخت تحمیدیم
سرفرازان تاج تمجیدیم
می فروشان مصطب توحید
باده نوشان بزم تجریدیم
دریکتای قلزم وحدت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.