کرده شهنشاه عشق درحرم دل ظهور
قد ز میان برفراشت رایت الله نور
موسی جان میشتافت در طلب جذوه
کرد تجلی ز غیب بارقه نخل طور
شرح بیان قاصر است در صفت اشتیاق
انک انت الخبیر تعلیم ما فی الصدور
ای ز تو مشتاق را وی ز تو عشاق را
دیده بساط نشاط سینه سرای سرور
ای بشؤن صفات وی ز تقاضای ذات
با همه نزدیک تو در همه پیوسته دور
حسن تو در هر زمان جلوه دیگر کند
افکند اندر جهان فتنه و غوغا و شور
هرکه درآنراه شد با قدم نیستی
هستی جاوید یافت از تو ببزم حضور
وآنکه جمال تو دید جام وصالت کشید
باده جنت نخواست از کف غلمان حور
نور علی راهبر تا نشود در نظر
زین ره خوف و خطر کس ننماید عبور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طبل قیامت بکوفت آن ملک نفخ صور
کاتب منشور ماست مالک یوم النّشور
سر زلحد برزدیم خیمه به محشر زدیم
بی خدا اندر لحد چند نباشم صبور
ازسرشوق ونشاط پای نهم بر صراط
[...]
کس نتواند گرفت دامن دولت به زور
کوشش بی فایدهست وسمه بر ابروی کور
آه، که ابری سیه، بست تتق در چمن
آه که بادی خنک، کرد به گلشن عبور
کز نم آن، تیره ابر، شد چمن از سبزه پاک؛
وز دم آن سرد باد، شد سمن از برگ عور
لالهٔ رنگین راغ، سوخته از درد و داغ؛
[...]
کرد خور عشق دوست از افق دل ظهور
ساحت جانرا گرفت پرتو الله نور
یوسف گل پیرهن آمده سوی وطن
گوشه بیت الحزن گشته سرای سرور
مطرب شیرین مقال برد ز دلها ملال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.