گنجور

 
نورعلیشاه

دربرم یار دلنواز آمد

برتنم جان رفته باز آمد

ساقی عشق مجلسی آراست

مطرب عاشقان بساز آمد

در ره عشق دیده محمود

جلوه گاه رخ ایاز امد

عاشقان جمله در نثار شدند

سرو ناز تو چون بناز آمد

دل که پرورده بودیش از ناز

ناز تو دیده در نیاز آمد

جان که جز بر رخت نشد ساجد

ابرویت دیده در نماز آمد

عاقبت در ره تو نور علی

سرفدا کرد و سرفراز آمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode