مطلقی باز در قیود آمد
بی نمودی بصد نمود آمد
جلوه کرد حسنش اندر غیب
شاهد و مشهد و شهود آمد
خواست آئینه برخسارش
عدم صرف در وجود آمد
کاروان نفخت من روحی
از سماوات جان فرود آمد
خیمه درآب و خاک آدم زد
ساجد و مسجد و سجود آمد
در معارف زهر لب و گوشی
نکته ها گفت در شنود آمد
ساقی حسن باده پیما شد
مطرب عشق در سرود آمد
جز یکی نیست مطرب و ساقی
جلوه گر گر بدو نمود آمد
دل و جان و جوارح و احشأ
جام مینا و چنگ و عود آمد
هرکه زان می پیاله ئی نوشید
بیخود از بود و از نبود آمد
تافت نور علی بغیب و شهود
فاش پنهان هرآنچه بود آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرچه از غیب در شهود آمد
هم ز جود تو در وجود آمد
که سخن ز آسمان فرود آمد
سخن از گنبد کبود آمد
عالم از عشق در وجود آمد
عشق معمار هست و بود آمد
در بشر کبریای عشق نمود
ملک از عجز در سجود آمد
رد شد از صدر بارگاه شهود
[...]
زان سپس، هرچه در نمود آمد
از همین پایه در وجود آمد
رفت بر میرزا حبیب انعام
خلفی وین به محض جود آمد
جان و تن دیده و دل این اکرام
همه را موجب سجود آمد
لب درآمد به جمع و بیتی خواند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.