بخش ۱ - سفرنامه: قل نزاری قل هو الله احد
بخش ۲ - حکایت: بذله ای خوش یادم آمد حسب حال
بخش ۳ - آغاز کتاب: روزگاری خرم و خوش داشتیم
بخش ۴ - حکایت: با یکی از جمع اخوان الصفاء
بخش ۵ - حکایت: نو مریدی کردی از پیری سؤال
بخش ۶ - حکایت: از پدر دارم حیاتش دیرباد
بخش ۷ - حکایت: گفت اسپهبد به پیشین روزگار
بخش ۸ - حکایت: حالتی افتاد شیخی را مگر
بخش ۹ - حکایت: بود در اطراف آذربایجان
بخش ۱۰ - حکایت: بود رندی سخت مخمر هولناک
بخش ۱۱ - حکایت: عورتی در گوکچه دیدم سوگوار
بخش ۱۲ - حکایت: داشتم یاری به صدق آراسته
بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن: بی نیازا بر نیاز ما ببخش