روز و شب از بس که محو آن میان گردیدهام
موی میترسم برآید عاقبت از دیدهام
صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم
نام خود را از زبان هیچکس نشنیدهام
اشک رنگین، داغ حرمان، زخم رشک مدعی
وه چه گلها بهر تابوت تمنا چیدهام
بر تنم هر جا که اشک افتد، برآید دود از آن
از تف تبهای هجران تاب از بس دیدهام
عیبپوشی سهل باشد، عیب نادیدن خوشست
چشم من روشن که دایم صاحب این دیدهام
فرصت عشرت ز کف ندهم به هرجایی که هست
گریه تا بس کردهام بر بخت خود خندیدهام
گل به بستر تا نیفشانی نمیخوابی و من
شمعسان با شعله در یک پیرهن خوابیدهام
از سیهروزی رهایی چون بیا بد دل، که من
هر رگ او را به تار زلف او تابیدهام
همچو من در پیش یار بیوفای خود کلیم
زود نتوان خار شد، عمری وفا ورزیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشق است که همچنان با حسرت و عشق به معشوقش زندگی میکند. شاعر از محو شدن در عشق صحبت میکند و میگوید که از شدت غم و فراق، اشک و دود از وجودش برمیخیزد. او خود را گمنام میداند و حتی نامش را از زبان دیگران نشنیده است. با وجود عذابهای فراوان و حسرتهای عمیق، هنوز به زندگی ادامه میدهد و به دنبال لحظاتی از خوشی و عشرت است. شاعر در نهایت به وفاداریاش به معشوق اشاره میکند و میگوید که با وجود بیوفایی معشوق، هنوز هم نشانههایی از عشق و وفا را در خود حفظ کرده است.
هوش مصنوعی: روز و شب به خاطر آن شخص به شدت غرق در افکار و احساسات او شدهام، که نگرانم در نهایت اشکهای من از چشمانم بریزد.
هوش مصنوعی: من در جایی ناشناخته مشهور هستم و تا حالا از هیچکس نام خود را نشنیدهام.
هوش مصنوعی: در این جمله، فرد احساسات عمیق و دردناکی را بیان میکند. او به اشکهایی که رنگین و پر از غم و حسرت هستند اشاره دارد و از زخمهایی که بهخاطر حسادت دیگران بر او وارد شده صحبت میکند. همچنین، او برای آرزوهای ناتمام و چیزهایی که در دل دارد، گلهایی جمع کرده تا بر روی تابوت آن آرزوها بگذارد، گویی که این آرزوها مردهاند. این عبارات نشاندهندهی اندوه و بینصیبی او هستند.
هوش مصنوعی: هر کجا که اشک به چهرهام بیفتد، از آنجا دود و بخار ناشی از آتش دل برمیخیزد. این نشان از شدت درد و عذاب ناشی از جدایی است که تاب و توانم را گرفته است، زیرا به اندازهی کافی از این رنجها دیدهام.
هوش مصنوعی: پوشاندن عیوب دیگران کار آسانی است، اما نادیده گرفتن عیوب برای من خوشایندتر است، زیرا من همیشه صاحب این بینش هستم.
هوش مصنوعی: من هرگز فرصت لذت و شادی را در جایی که نمیارزد، از دست نمیدهم؛ چرا که سالها بر سر تقدیر خود گریستهام و حالا لبخند به چهرهام نشسته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل در بستر آب نریزد، تو نمیخوابی و من همچون شمعی با شعلهام در یک پیراهن خوابیدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر بدشانسیام به دنبال آزاد شدن از این وضعیت باش، زیرا من هر رگ او را به زیبایی و پیچیدگی موهایش گره زدهام.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم مانند کلیم، که در برابر دوست بیوفا قرار دارد، به سرعت آسیب ببینم؛ چرا که سالها برای دوستی وفادار ماندهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیدهام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیدهام
دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیدهام
بیمیانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
[...]
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد
من پس گوش از خجالت تا سحر خاریدهام
گر چه او عیار و مکار است گرد خویشتن
[...]
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
[...]
تا فراقت دیدهام خون میچکاند دیدهام
برکَن از سر دیدهام گر جز خیالت دیدهام
رحم کن بر من که بیرویت ز پا افتادهام
سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیدهام
بارها پیشت ز غربت نامهها بنوشتهام
[...]
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.