گنجور

 
حکیم نزاری

دگر باره اگر بینم جمال عالم آرایش

چو دامن بر نمی دارم سر شکرانه از پایش

زبخت رفته خوش خندم ز عمر رفته خرسندم

اگر در سال ها باشد به من یک لحظه پروایش

ز خاکم سرو و گل آخر به جای خار و خس رستی

اگر بر خاک برخونم فکندی سایه بالایش

ز آشوب رقیبانش تفاوت نیست چندانی

تواند چاره ای کردن ولی تا چون بود رایش

نزاری بعد از این جانا ندارد طاقت هجران

بیا بنمای قامت را قیامت بیش منمایش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode