جمادست آن که دل داری ندارد
یقین می دان که جان باری ندارد
تو آن منگر که صاحب دولت این جا
به جز عیش و طرب کاری ندارد
اگرچه ملک و مال و جاه دارد
ولی چون یارِ من یاری ندارد
ز من باور مکن گر چینِ زلفش
دلی در زیرِ هر تاری ندارد
ز من مشنو اگر از غمزۀ او
خرد در هر قدم خاری ندارد
چو از هر گوشه تُرکِ چشمِ مستش
نظر بر خونِ هشیاری ندارد
کمند اندازِ گیسویش به هر جا
رسن در حلقِ عیّاری ندارد
تو هم مشنو ز من گر این گواهی
به نزدیکِ تو مقداری ندارد
دروغ است این سخن گر از هر اعضا
نزاری نالۀ زاری ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و محبت پرداخته و نشان میدهد که عشق واقعی و عمیق، تنها از جنبههای مادی و ظاهری فراتر است. شاعر به مخاطب میگوید که اگرچه ممکن است فردی در دنیا مال و مقام و زیبایی داشته باشد، اما بدون عشق و محبت واقعی، زندگیاش خالی و بیمحتواست. او همچنین به احساسات خود اشاره میکند و میگوید که حتی اگر طرف مقابل در ظاهر جذاب باشد، اما اگر در دلش عشق وجود نداشته باشد، همهچیز بیفایده است. به طور کلی، شعر بر اهمیت عشق حقیقی و عاطفه تأکید دارد و ناتوانی عشق بدون همراهی و درک متقابل را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که دل و احساس ندارد، همچون یک جسم بیروح است و به خوبی میداند که ارزش حقیقی زندگی در وجود او نیست.
هوش مصنوعی: به آنچه در اینجا اتفاق میافتد اعتنا نکن، زیرا کسی که در مقام قدرت است فقط به خوشگذرانی و لذت مشغول است.
هوش مصنوعی: هرچند که دارای مقام، ثروت و قدرت است، ولی هیچکس به اندازهی یار من او را یاری نمیکند.
هوش مصنوعی: به من اعتماد نکن اگر فکر میکنی که زیبایی و حالتِ موهای او دلی را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر از درد و غم او چیزی گویی، به من گوش نده، چرا که در هر قدم، بدون آنکه غمی داشته باشم، احساس درد نمیکنم.
هوش مصنوعی: وقتی از هر طرف، زیبایی چشمان جذابش را میبینم، هیچ توجهی به خونِ هشیاری و واقعیتهای زندگی ندارد.
هوش مصنوعی: موهای بلند و مشکی او مانند دام است که هر جا بیفتد، مانند رسن در دست کسی نیست که بخواهد آن را کنترل کند.
هوش مصنوعی: اگرچه من صحبت میکنم، اما تو ممکن است حرفهای من را نشنوی چون برای تو اهمیت و ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: این حرف نادرست است، چون اگر از هر قسمتی از بدن صدایی به گوش نرسد، نشاندهندهی آن است که چیزی در کار نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه نغزگفتاری ندارد
و گر دارد چو تو باری ندارد
جهان جز من جهانداری ندارد
وگر دارد چو من باری ندارد
چمن جز عشق تو کاری ندارد
وگر دارد چو من باری ندارد
چه بیذوقست آن کش عشق نبود
چه مردهست آن که او یاری ندارد
به غیر قوت تن قوتی ننوشد
[...]
دلی کو چون تو دلداری ندارد
بر اهل عشق مقداری ندارد
ز سر تا پای زلفت یک شکن نیست
که در هر مو گرفتاری ندارد
ندانم زاهدی کز کفر زلفت
[...]
فلک با ما سر یاری ندارد
بجز میل دلا زاری ندارد
ز پهلوی من این گردون بیمهر
جز آهنگ جگر خواری ندارد
چه بیدادست یا رب چرخ گردان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.