نه پسته چون دهنِ تنگِ یارِ من دارد
نه باغ چون رخِ گل رنگِ یارِ من دارد
به حسن و ناز و به غمز و کرشمه سرو به باغ
همی خرامد اگر [ سنگِ ] یارِ من دارد
خروش زهره ز بامِ سیم فلک به صبوح
گمان برم که شش آهنگِ یارِ من دارد
هزار صید بر آویخته ست فتنۀ عشق
به هر کمند که بر چنگِ یارِ من دارد
دگر تحمّلِ خون خوردنم نخواهد بود
که طاقتِ دلِ چون سنگِ یارِ من دارد
مرا حدیثِ نزاری خوش آمده ست از آنک
حلاوتِ دهنِ تنگِ یارِ من دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت یار خود اشاره میکند و آن را از هر چیز دیگری برتر میداند. او پسته و باغ را به خاطر رنگ و زیبایی یار خود نمیپسندد و دلش به شدت درگیر عشق و ناز اوست. احساسات عاشقانهاش به گونهای است که نمیتواند بیشتر از این تحمل کند و از این عاشقانه بودن لذت میبرد. در نهایت، حلاوت و شیرینی عشق یار او را بسیار دلنشین میداند.
هوش مصنوعی: نه پستهای که مانند دهان عزیزم تنگ باشد، و نه باغی که به رنگ رخسار او زیبا باشد.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی و طرز راه رفتن دلربا به همراه ناز و ادا، اگر سنگ محبوب من را داشته باشد، در باغ برمیگردد.
هوش مصنوعی: صدای دلانگیز و زیبای زهره از بلندی آسمان به گوش میرسد و در صبح گمان میکنم که به یاد یارم شش نغمه را میسراید.
هوش مصنوعی: در دام عشق، هزاران شکار به تله افتادهاند و این عشق به هر دامی که برای دلبر من وجود دارد، کشیده شده است.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم تحمل کنم که خونِ دل بخورم، زیرا یارم دلش مثل سنگ است و طاقت این وضعیت را ندارد.
هوش مصنوعی: من به داستان نزار خوشم آمده، زیرا طعم شیرین صحبتهای معشوقم را به یاد میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.