گنجور

 
حکیم نزاری

هر که ببیند تو را بدین قد و قامت

باز نیاید به هوش تا به قیامت

جان و دل و دانش و خرد به تو دادیم

در حق ما بوسه ای نرفت کرامت

تا تو در آیی به باغ اگرچه ادب نیست

پیش تو بر پای ، سروکرده اقامت

درد سرم می دهد پدر ز رندی

دست بدار این چه علت است و علامت

بر عقب نیکوان مرو که نباشد

حاصل شاهد پرست غیر ندامت

گفتم اگر قدرت خدا به تفرّج

می نگرم بی غرض بر این چه غرامت

طلعت یوسف ندیده ای پدر آخر

سَترِ زلیخا چه می دری به ملامت

عشق برون تاخت از کمین و به تکلیف

مملکت دل فرو گرفت تمامت

تن به بلا ده نزاریا که نبرده ست

هیچ کس از کوی عشق سر به سلامت

 
 
 
مسعود سعد سلمان

ماه صیام آمد این ملک به سلامت

فرخ و فرخنده باد ماه صیامت

آمد ماه بزرگوار گرامی

و آسود از تلخ باده زرین جامت

نزد خداوند عرش بادا مقبول

[...]

سعدی

این که تو داری قیامتست نه قامت

وین نه تبسم که معجزست و کرامت

هر که تماشای روی چون قمرت کرد

سینه سپر کرد پیش تیر ملامت

هر شب و روزی که بی تو می‌رود از عمر

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ای بگه جلوه قامت تو قیامت

آن قد رعنا قیامت است نه قامت

گاه خرامت هزار جان بدر از تن

گر برود گو برو تو باش سلامت

بی تو دمی گر زنم مردن ازان به

[...]

آشفتهٔ شیرازی

گر تو اقامت کنی به آن قد و قامت

روز قیامت عیان کنی ز کرامت

چون روم از کوی تو به پند و نصیحت

من که وطن کرده‌ام به کوی ملامت

دامن وصلت ز دست بیهده دادیم

[...]

نیر تبریزی

چند برد زاهد انتظار قیامت

گو ز قیامت گذشت جلوه قامت

دل زقیامت براستی نتوان کند

گو بسر ما رود هزار قیامت

بست نگاه تو چشم عارف و عامی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه