دانی مرا به توبه چرا التفات نیست
زیرا که روی توبه ما در ثبات نیست
در آتش فراغ اگر می نمیخورم
تسکین التهاب به آب فرات نیست
گو گرد راز آتش باکو شنیده ای
کز سوختن به غربت قلزم نجات نیست
دودی سیه به جای نفس میرود ز حلق
عهد فراق و مدت هجران حیات نیست
با شاهدان مجالست و توبه برقرار
این خود حکایتی است که در ممکنات نیست
در صحبت رنود خرابات و متّقی
چیزی طمع مدار که در کاینات نیست
با شاهدان کوی خرابات های و هوی
زین بت پرست حاجت عزّی و لات نیست
مایل به روح و راح چو حاجی به کعبه ایم
این جا مجال شرح و محل صفات نیست
آنجا که پرتو حسنات مهیمن است
ماهیّتی ز مظلمه ی سیئات نیست
ماییم و پای خنب نزاری و دست دوست
از ما ببر اگر سر پیوند مات نیست
تن در زفان خلق ده و ترک توبه کن
ممکن نمیشود سر این قصه هات نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات و روابط عمیق انسانی و روحی است. شاعر از ناکامی در تجربه توبه و تغییر حرف میزند و بر این نکته تأکید دارد که توبه واقعی در زندگیاش وجود ندارد. او در آتش دوری و حسرت میسوزد و میگوید که تسکین این آتش در آبهای پاک وجود ندارد. شاعر به غربت و تنهایی اشاره میکند و میگوید که در این وضعیت، هیچگونه رهایی یا نجاتی نیست. او به معاشرت با معاصی و دوری از خود و توبه اشاره کرده و به این نتیجه میرسد که در دنیای مادی، هیچ تغییر بنیادی در او اتفاق نمیافتد. در نهایت، شاعر به سرنوشت و پیوندهای انسانی اشاره میکند و از این مینالد که توبه و تغییر ممکن نیست.
هوش مصنوعی: میدانی چرا توبهام مورد توجه نیست؟ زیرا که من در توبهام عزم و ثبات ندارم.
هوش مصنوعی: اگر در آتش تنهایی و دوری معشوق نمینوشم، به این دلیل است که حتی آب فرات هم نمیتواند التهابی را که در دل دارم آرام کند.
هوش مصنوعی: گفته میشود که راز آتش را از باکو شنیدهای، اما بدان که از سوختن در غربت نمیتوان خلاص شد.
هوش مصنوعی: دودی سیاه به جای نفس از گلوی من به خاطر عهد جدایی بیرون میآید و زندگی در دورهای که از هم دور هستیم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: همنشینی با زیباییها و توبهای که برقرار است، خود داستانی است که در جهان ممکنات وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در گفتوگو با زنان شگفتانگیز و درستکار، هیچ انتظار یا امیدی نداشته باش زیرا در این جهان هیچچیز بهطور کامل نیست.
هوش مصنوعی: در میان زیبا رویان و دلرباهای محله خراباتی، نیازی به پرستش بتهای عزّی و لات نیست.
هوش مصنوعی: ما به روح و معنای عمیق زندگی علاقهمندیم، مانند حاجیانی که به سمت کعبه میروند. در این مکان، فرصتی برای توضیح و توصیف احساسات و ویژگیها نیست.
هوش مصنوعی: در جایی که نور خوبیها درخشید، دیگر اثری از تاریکیهای بدیها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ما در حالتی هستیم که قرار است با عشق و دوستی زندگی کنیم، اما اگر هم گرهای در کار باشد، به عشق و پیوند ما لطمهای نخواهد زد.
هوش مصنوعی: تن خود را در میان مردم قرار بده و از توبه دست بکش؛ این داستان به پایان نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما را ز شوق یار بغیر التفات نیست
پروای جان خویش و سر کاینات نیست
از پیش یار اگر نفسی دور میشوم
هر دم که میزنم ز حساب حیات نیست
در عاشقی خموشی و در هجر صابری
[...]
از ششدر جهات، امید نجات نیست
دربند روزگار، نجات از جهات نیست
طفلان مهد خاک ز شیرند بی نصیب
این گاهواره گویی از این امهات نیست
چون بید هر که تلخی بی حاصلی کشید
[...]
هرگز ترحمی به من مبتلات نیست
معلوم شد مرا که تو خوف خدات نیست
مرا در قمار عشق تو جان باختیم لیک
با آن دورخ تو شاهی و پروای مات نیست
بهر بلای جان سخنی جستم از لبت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.