عشق پیدا می کند تنها مرا
یار بر در می زند عذرا مرا
عقل کو تا از جنونم واخرد؟
وارهاند زین همه سودا مرا
عشق اگر سودا نکردی بر سرم
عقل کی بگذاشتی تنها مرا
مصلحت اندیش من در دست عشق
کاشکی بگذاشتی حالا مرا
عاقبت روزی ببیند در مراد
چشم شب بیدار خون پالا مرا
گوییا هر دم به دم در می کشند
تیره شب های نهنگ آسا مرا
صبر اگر بگریزد از من عیب نیست
عشق می آرد به سر غوغا مرا
عقل مسکین از جهان شد برکنار
کاش بودی طاقت او را مرا
تا کی از جور ملامت گر که کرد
در میان انجمن رسوا مرا
قسمت من بین و روزی رقیب
روز عید او را، شب یلدا مرا
با حبیبم گفته بوده ست آن لئیم
بیش از این طاقت نماند اینجا مرا
از درون شهر و درگاه حرم
یا نزاری را برون بر یا مرا
دشمنم را خود غرض این است و بس
تا ز وامق افکند عذرا مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره وضعیت دردناک و عذابآور عشق سخن میگوید. شاعر از تنهایی و جنون ناشی از عشق شکایت دارد و از عقل میخواهد که او را از این حال نجات دهد. او به مصلحتاندیشی عشق اشاره میکند و ناامیدیاش را از دیدن معشوقش بیان میکند. شاعر دردمندانه از صبر و تحمل خود در برابر ملامتها میگوید و از عاقبت ناپسند عشق و دشمنیهایی که در راه دارد، سخن میگوید. در نهایت، او میخواهد که بتواند به وصال عشقش برسد اما احساس میکند که وقتش به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: عشق تنها به سراغ من میآید و یارم بر در میکوبد و این عذرا (عذرا به معنای دختر جوان و معصوم) مرا میطلبد.
هوش مصنوعی: عقل کجا است که از دیوانگیام نجاتم دهد؟ و از همه این افکار و دغدغههایم آزادم کند؟
هوش مصنوعی: اگر در عشق به جنون نرفتی، پس چرا عقل را بییار و یاور بر دوش من گذاشتی؟
هوش مصنوعی: ای کاش عشق مرا به حال خود واگذار میکردی تا بتوانم در مورد مصلحتهایم بهتر فکر کنم.
هوش مصنوعی: در نهایت روزی خواهد رسید که من به آرزوی دلخواهم میرسم و در دل شب، با چشمان بیدار، بر روی خون خودم میایستم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هر لحظه مانند آنکه شبهای تاریک و عمیق مرا به درون خود میکشند.
هوش مصنوعی: اگر صبر از من فرار کند، اشکالی ندارد، چون عشق در سرم غوغایی برپا میکند.
هوش مصنوعی: عقل بیچاره از این دنیا جدا شده، کاش که تو هم میدانستی چقدر توان و صبر او کم است.
هوش مصنوعی: مدت زیادی نیست که من به خاطر نیش و کنایههای دیگران در جمع به تبال افتادهام.
هوش مصنوعی: قسمت من در روزی است که رقیب من در عید خوشحال است، اما شب یلدا برای من خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: با دوست عزیزم صحبت کردهام و گفتهام که دیگر نمیتوانم در اینجا بمانم و اینجا تحملم تمام شده است.
هوش مصنوعی: از میان شهر و دروازه حرم، یا نزار را بیرون ببر، یا مرا.
هوش مصنوعی: دشمنم تنها به خاطر منافع خودش این کار را میکند تا مرا در موقعیتی بد قرار دهد و رسوایم کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آشنا شد گرگ در صحرا مرا
و آشنا نیست این سگ رعنا مرا
مرد خود زر میدهد حجام را
مینوازد نیش خون آشام را
ساقیا با سر فرو کن جام را
از میان بردار ننگ و نام را
مرغ زیرک باش بشکن دام را
خاک ره بر سر فکن ایام را
ساقیا برخیز و دَردِه جام را
خاک بر سر کن غمِ ایّام را
ساغرِ مِی بر کَفَم نِه تا ز بَر
بَرکِشَم این دلقِ اَزرَقفام را
گرچه بدنامیست نزد عاقلان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.