مرا از روی خوبان ناگزیرست
نظر بر شاهدان چشمم منیرست
برو خاطر به یاری ده که دایم
دلِ صاحب نظر جایی اسیرست
مریدی کو جوانی در بر آورد
عجب گر دیگرش پروای پیرست
نثارِ یک قدم در پایِ محبوب
اگر صد جان برافشانی حقیرست
تو گر باور نمی داری که بی دوست
بخواهی مرد ما را دل پذیرست
اگر بی دوست خواهد بود فردوس
هوایِ باغ طوبا زمهریرست
به جانان زندۀ باقی توان بود
که جان ها را از آن جا ناگزیرست
به صورت نقشِ شیرین داشت فرهاد
بلی بر سنگ و ما را در ضمیرست
نزاری دایه در خواب است و تو طفل
بگریی خون گرت حاجت به شیرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رُخش دیبا و اندامش حریرست.
دو زلفش غالیه گیسو عَبیرست.
که بشتاب ای نظامی زود، دیرست
فلک بدعهد و عالم زودسیر است
خرد در راه تو طفلی بشیرست
ز حکم شرع تو زار و اسیرست
دو چشم آهوانش شیرگیرست
کز او بر من روان باران تیرست
کمان ابروان و تیر مژگان
گواهانند کو بر جان امیرست
چو زلف درهمش درهم از آنم
[...]
دل از ده نامهای کهنه سیرست
بگو ده نامهای شیرین، که دیرست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.