پیر ما نعره زنان کوزه ی دردی در دست
روز آدینه به بازار درآمد سرمست
با مریدان به سر کوی خرابات کشید
با حریفان خرابات به مجلس بنشست
قدحی پر بستد تا سرو بر دست گرفت
گفت چه فاسق و چه زاهد و چه نیست و چه هست
صبغه الله به کار آید نی ارزق زرق
رنج بی هوده بود رنگ بر او نتوان بست
بانگ برداشت که تا چند ز کوته نظری
هان وهان عهد و وفا تازه کنید از سر دست
بت بود بت زر و سیم و رز و باغ و زن و زه
بت پرستی نکند هر که بود دوست پرست
دست بگشاد و حریفان همه را جامه بکند
باده در داد و مریدان همه را توبه شکست
هر که پیش آمد و تسلیم شد و بیعت کرد
از بروت خود و از ریش همه خلق برست
کرد از قاعده و عادت و رسم استغفار
برد یاران همه را بر سر پیمان الست
دعوت پیر چو بشنید نزاری و بدید
خود همین سنت و دین داشت نزاری پیوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پیر در روز آدینه با هیجان به بازار میرود و با مریدانش به سمت خرابات میراند. او در جمع حریفان خود از شراب مینوشد و در مورد فاسق و زاهد صحبت میکند. با صدایی بلند میگوید که عافیت و ثروت حقیقی در ایمان و عشق به خدا نهفته است. او علیه دنیازدگی و بتپرستی میستیزد و هر کس را که به او بپیوندد، از گناهانش میآزارد و به دوستی و وفا فرا میخواند. همه حاضران تحت تأثیر او قرار میگیرند و پیمان وفا میبندند. در این میان، نزاری نیز به دعوت پیر پاسخ میدهد و به اصول و اعتقادات خود میپردازد.
هوش مصنوعی: یک فرد سالخورده و پرشور در روز شنبه با دست خود کوزهای پر از درد و غم به بازار آمده و با صدایی بلند شکوه و ناله سر میدهد. او در این لحظه سرمست و شاداب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: او با پیروانش به محلهی میخانه رفت و با دوستانش در جمع آنها نشست.
هوش مصنوعی: قدح پر از شراب را برداشت و زمانی که درخت سرو را در دست گرفت، گفت که در این دنیا چه فاسق و چه زاهد وجود دارد و در واقع، چه چیزهایی هست و چه چیزهایی نیست.
هوش مصنوعی: رنگ خداوندی در زندگی انسان به کار میآید و بدون آن، زندگی پر از زحمت و بیفایده خواهد بود. به هیچکس نمیتوان رنگ و ظاهری زیبا بخشید اگر اساس و بنیاد واقعی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: صدایی بلند شد که از شما میخواهد تا کی به تنگ نظری ادامه خواهید داد. بیایید و به یادآوری پیمان و وفای خود بپردازید و این کار را دوباره از سر بگیرید.
هوش مصنوعی: هر که دوست واقعی را بپرستد، به پرستش بتها مثل طلا، نقره، گل، باغ و زن نمیپردازد.
هوش مصنوعی: دست خود را باز کرد و همه حریفان را از لباسشان خارج ساخت، شراب در دست داد و همه مریدان را از توبه خود برگشت.
هوش مصنوعی: هر کس که به موقعیت جدیدی برخورد و تسلیم شد و بیعت کرد، از بار مسئولیت خود و از پیشانی همه مردم آزاد شد.
هوش مصنوعی: از روی عادت و رسم، از گناه خود توبه کرد و همه دوستان را به یاد پیمان الست، که عهد و همکاری داشتند، دعوت کرد.
هوش مصنوعی: وقتی پیر دعوت را شنید و دید، متوجه شد که خود او نیز به همین راه و دین ملتزم است و همواره به این سنت پایبند بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست
چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
پردهٔ راز دریده، قدحِ می در کف
شربت کفر چشیده، عَلَم کفر به دست
شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش
[...]
آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست
چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست
وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم
پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست
دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا
[...]
چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را
گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان
باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست
صنما بسته آنم که در این منزل تست
خبری یابم زان زلف شکسته به درست
درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست
هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست
دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت
[...]
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.