خوش ترست از آبِ حیوان خاکِ می
زندگی زهرست بی تریاکِ می
روحِ راحِ خُلد می آید از او
راحتِ روح است بویِ پاکِ می
دیر شد تا عقلِ روشن بین به عشق
خویشتن را بسته بر فتراکِ می
مور و آن گه طاقتِ پهلویِ پیل
پیل و آن گه حملۀ ناباکِ می
ساقیا کف گیره یی ساز از مژه
از پیِ برچیدنِ خاشاکِ می
شیوۀ مستانِ چالاک است هین
بر کفِ ما نه لبالب لاکِ می
هم چو من برقّدِ او پوشد قبا
هر که داند شیوۀ چالاکِ می
آبِ خضرِ معنوی دانی که چیست
ورقسم خواهی ز من حقّا که می
ور قسم باور نداری هان گواه
باز پرس از شیشۀ ضحّاکِ می
سست می کوشد که می ترسد فقیه
از خمارِ سختِ انده ناکِ می
سرگرانی با گرانان می کنند
بر سبک روحان مبند امساکِ می
ناطق است آری نزاری ناطق است
قاصر امّا قاصر از ادراکِ می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تو خوانی ناکس خویشم دمی
هیچ کس در گرد من نرسد همی
چند گویی من بگیرم عالمی
این جهان را پر کنم از خود همی
بیهنر را دیدن صاحب هنر
نیش بر جان میزند چون کژدمی
هر که نامردم بود عذرش بنه
گر به چشمش درنیاید مردمی
راست میخواهی به چشم خارپشت
[...]
خوش نفس شیرین سخن گیرا دمی
در فصاحت سخت کوشی محکمی
پرتو او داده مارا خرمی
ورنه چند و چیست اصل آدمی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.