خوش نیست بر طلیعه ی انوارِ بام می
هست الله الله هست بیار ای غلام می
پاکیزه جوهری که به اسما مرکّب است
صهبا ، رحیق ، راح ، مفرّح ، مدام ، می
دفعِ همه غم است و دوایِ همه مرض
معجونِ زندگانی مطلق کدام می
بر مست اعتراضِ خردمند شرط نیست
کز پیلِ کامگار کشد انتقام می
در خُم جَهَد فقیه که پرهیز می کند
گر ذوقِ عیش یابد از یک دو جام می
نقصانِ زهد و آفتِ توبه ست و عقل را
فارغ کند به یک نفس از ننگ و نام می
دانی چرا خواص به خلوت خورند از آنک
حیفِ است و غبن و غصّه به دستِ عوام می
مردم که می خورند کس از خود نیازرند
ناکس خورد به عربده و ناتمام می
ز آنش محک نهند حکیمان که مست را
آید پدید گوهرش از لعل فام می
می بر کریم نیست به فتوایِ من حرام
مطلق حلالِ محض بود بر کرام می
از می گریز نیست نزاری که روزگار
خونت خورد اگر نخوری بر دوام می
می با حرام زاده مخور تا بود حلال
خود بر حلال زاده نباشد حرام می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد به سوی باغ درود و سلام می
جام می آر کآمد هنگام خام می
از بهر سور باغ که کرد دست نوبهار
آید همی بلهو نوید و خرام می
در پوست می نگنجد گل تا به گل رسید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.