گسستهای و نخواهی که باز پیوندی
توقّع است که رحمت کنی و نپسندی
سرِ ستیزه گرفتی چه روی میبینی
درِ جفا بگشادی چه نقش میبندی
بیا و دیدۀ حاسد بکن که از غیرت
گمان برد که دل از من به خیره برکندی
ز آبِ دیده و خاکِ درِ تو نشکیبم
که این و آن ز تو خشنودی است و خرسندی
به دیده و دلِ پر خون به هر چه درنگرم
خیالِ رویِ تو بینم ز آرزومندی
به گوش و گردنِ ما طوقِ عهد و حلقه ی امر
ز بنده بندگی و از شما خداوندی
غلامیِ تو به آزادگی تواند کرد
نزارییی که پدر را نکرد فرزندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس جدایی و طلب وصال است. شاعر از طرف مقابل میخواهد که اگر نمیخواهد با او پیوندی دوباره برقرار کند، حداقل رحمت و مهربانی کند. او به ستیزهجویی و بیرحمی طرف مقابل اشاره میکند و به حسرتی که از دوری دارد، میپردازد. در حالی که دلش پر از عشق و اشتیاق است، به یاد خاطرات میافتد و از درد جدایی سخن میگوید. نهاییترین لحظه شعر به بیان احساس غلامی و بندگی در عشق و نیاز به آزادی از این بندها میپردازد.
هوش مصنوعی: تو از هم جدا شدهای و نمیخواهی که دوباره به هم بپیوندی، اما انتظار داری که لطف کنی و این وضعیت را نپسندی.
هوش مصنوعی: وقتی با دشمنی و ستیزه روبهرو میشوی، چه چیزی را در چهرهات میبینی؟ وقتی درِ بیوفایی را باز میکنی، چه تصوری را در ذهنت رقم میزنی؟
هوش مصنوعی: بیایید و چشمان حسود را خیره کن که به خاطر غیرت خودش گمان کرده که تو قصد داری دل مرا به راحتی ترک کنی.
هوش مصنوعی: از اشک چشم و خاک در خانهات شکیبایی میکنم، زیرا این اشک و خاک، باعث خوشحالی و راضی بودن من از توست.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم و به دل و چشم سرشار از درد خود فکر میکنم، همیشه تصویر تو در ذهنم نقش میبندد؛ این نشان از آرزو و longing من برای توست.
هوش مصنوعی: ما به عنوان بندگان، در برابر شما که خداوند هستید، به عهد و پیمان خود ملتزم هستیم و این ارتباط مانند حلقهای در گوش و گردن ماست.
هوش مصنوعی: خدمتگزاری تو به گونهای است که میتواند آزاد و مستقل عمل کند، حال آنکه فرزندی نتوانسته است به پدرش چنین خدمت و احترامی کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان افاضل رشید دولت و دین
جهان سروری و عالم هنرمندی
زبیم آنکه خداوند را ملال بود
دراز می نکنم شرح آرزومندی
ایا بلطف بفرزندیم پذیرفته
[...]
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی
بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
[...]
نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی
بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی
اگر چو چنگ بننوازیم روا نبود
که چون بریشمم از پای و سر فروبندی
کرشمهای کن و بَشکی بزن چه باشد اگر
[...]
ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندی
به شرط آنکه در آن زلف دلستان بندی
هر آن نظر که به دیدار دوست کردی باز
ضرورتست که از دیگران فرو بندی
اگر به تیغ تو را میتوان برید از دوست
[...]
به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان
حدیث شوق ملاقات و آرزمندی
ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را
در آن جناب همایون چو حلقه افکندی
بگویش این قدر از من که ای به رتبت و فضل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.