خدایگان افاضل رشید دولت و دین
جهان سروری و عالم هنرمندی
زبیم آنکه خداوند را ملال بود
دراز می نکنم شرح آرزومندی
ایا بلطف بفرزندیم پذیرفته
ببندگیم نبوده طمع که نپسندی
چه قدر و قیمت دارد رهی و مثل رهی
که یاد او کنی و خاطر اندروبندی
غریب نیست ز لطف تو گرتمام کنی
بنای بندگیم چون اساس افکندی
دل خلایق بر مهر خویش کردی جمع
نصیب فضلی کاندر جهان پراکندی
زاشتیاق تو بر من همه جهان گریند
چنانکه تو بهتر بر همه جهان خندی
ازین سپس بلقا کوش کاشتیاق رهی
ازان گذشت که یابد زنامه خرسندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف خدایگان و اهمیت او در دین و دولت میپردازد. او از مهر و لطف خداوند سخن میگوید و دستاوردهای بندگی را ارزشمند میداند. شاعر به معنای عمیق یاد خدا و ارتباط با او اشاره میکند و بیان میکند که دل مردم به محبت خداوند جمع شده است. او همچنین احساس میکند که عشق و اشتیاق خداوند به بندگانش فراوان است و این موضوع میتواند باعث شادمانی یا گریه جهان شود. نهایتاً، شاعر از جستجو برای نزدیکتر شدن به محبوب الهی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و بافضیلت، حکمت و دین را به دانش و هنر بخشیده و برتری و سروری بر جهان داشته است.
هوش مصنوعی: چون خداوند از ملال و ناامیدی رنج میبرد، من هم در خواستههایم هیچگاه سخن طولانی نمیگویم.
هوش مصنوعی: اگر ما به لطف تو فرزندی را پذیرفتیم، نباید به خاطر بندگیمان طمع کنیم که تو نپسندی.
هوش مصنوعی: چقدر ارزشمند است یاد کسی مانند رهی، که وقتی به او فکر میکنی، احساس خاصی در درونت شکل میگیرد و تأثیری عمیق بر تو میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر تمام زحمات و خوبیهایت را به من عطا کنی، عجیب نیست، زیرا تو خود اساس و پایهگذار بندگیام بودی.
هوش مصنوعی: دلهای مردم را با محبت خودت پر کردی و بخشی از فضل و خوبیات را در جهان پخش کردی.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و اشتیاق تو، جهان به من میگرید، در حالی که تو با تمام وجود بر همه چیز میخندی.
هوش مصنوعی: پس از این، برای رسیدن به دیدار عشق کوش، زیرا کسی که از این راه بگذرد، به خوشنودی و رضایت دست خواهد یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی
بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
[...]
نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی
بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی
اگر چو چنگ بننوازیم روا نبود
که چون بریشمم از پای و سر فروبندی
کرشمهای کن و بَشکی بزن چه باشد اگر
[...]
ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندی
به شرط آنکه در آن زلف دلستان بندی
هر آن نظر که به دیدار دوست کردی باز
ضرورتست که از دیگران فرو بندی
اگر به تیغ تو را میتوان برید از دوست
[...]
به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان
حدیث شوق ملاقات و آرزمندی
ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را
در آن جناب همایون چو حلقه افکندی
بگویش این قدر از من که ای به رتبت و فضل
[...]
بگو چگونه دهم شرح آرزومندی
که گر بیان کنمت حال خویش نپسندی
چه باشد ار نظری سوی ما کنی ز کرم
ز بندگان گنه آید ز تو خداوندی
چو من ز جان و دلم بنده درت جانا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.