گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

خدایگان افاضل رشید دولت و دین

جهان سروری و عالم هنرمندی

زبیم آنکه خداوند را ملال بود

دراز می نکنم شرح آرزومندی

ایا بلطف بفرزندیم پذیرفته

ببندگیم نبوده طمع که نپسندی

چه قدر و قیمت دارد رهی و مثل رهی

که یاد او کنی و خاطر اندروبندی

غریب نیست ز لطف تو گرتمام کنی

بنای بندگیم چون اساس افکندی

دل خلایق بر مهر خویش کردی جمع

نصیب فضلی کاندر جهان پراکندی

زاشتیاق تو بر من همه جهان گریند

چنانکه تو بهتر بر همه جهان خندی

ازین سپس بلقا کوش کاشتیاق رهی

ازان گذشت که یابد زنامه خرسندی

 
 
 
سعدی

چه باز در دلت آمد که مهر برکندی

چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی

ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

هنوز وقت نیامد که بازپیوندی

بود که پیش تو میرم اگر مجال بود

[...]

حکیم نزاری

نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی

بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی

اگر چو چنگ بننوازیم روا نبود

که چون بریشمم از پای و سر فروبندی

کرشمه‌ای کن و بَشکی بزن چه باشد اگر

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندی

به شرط آنکه در آن زلف دلستان بندی

هر آن نظر که به دیدار دوست کردی باز

ضرورتست که از دیگران فرو بندی

اگر به تیغ تو را می‌توان برید از دوست

[...]

کمال خجندی

به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان

حدیث شوق ملاقات و آرزمندی

ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را

در آن جناب همایون چو حلقه افکندی

بگویش این قدر از من که ای به رتبت و فضل

[...]

جهان ملک خاتون

بگو چگونه دهم شرح آرزومندی

که گر بیان کنمت حال خویش نپسندی

چه باشد ار نظری سوی ما کنی ز کرم

ز بندگان گنه آید ز تو خداوندی

چو من ز جان و دلم بنده درت جانا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه