مرحبا مرحبا کجا بودی
دیر شد تا جمال ننمودی
یک دمم در حضور ننشتی
یک شبم در کنار نغنودی
برشکستی و دیر پیوستی
سیر گشتی ز ما بدین زودی
درِ خلوت سرایِ ما اکنون
قفل کردی و باز نگشودی
خبری گوی صوفیانه بتا
تا ز ابرام ما بیاسودی
تو خود از بدوِ فطرتِ اُولا
در کنارِ خیالِ ما بودی
سخنی در تعارفِ ارواح
گفته بودیم با تو نشنودی
مشرک ار خواندهای نزاری را
هم هنوزش به وجه نبسودی
راست گفتی که پیشِ وجهِ خیال
خونش از دیدهها بپالودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به دلتنگی و نیاز به حضور محبوب میپردازد. او با توصیف احساساتش، از دیر رسیدن محبوب و نبودنش در کنار خود شکایت میکند. شاعر به یاد آورده که محبوب به راحتی از جمع آنها دور شده و در این مدت، او را فراموش کرده است. او از محبوب میخواهد که خبری صوفیانه به او برساند تا از این اوضاع رهایی یابد. در نهایت، شاعر به نوعی از ارتباط عمیق با محبوب اشاره میکند و به حسرت و انتظار خود برای دیدار او ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: سلام! کجا بودی؟ دیر کردی و هنوز زیباییات را نشان ندادی.
هوش مصنوعی: هر لحظهای را در کنار تو سپری نکردم و فقط شبهایی را در آرامش و خوشی تجربه کردم.
هوش مصنوعی: تو به ما آسیب زدی و دیر به ما پیوستی، اکنون خیلی زود از ما دور شدهای و به آرامش رسیدهای.
هوش مصنوعی: درِ فضایی که به خودم اختصاص دادهام، حالا قفل شده و تو آن را باز نمیکنی.
هوش مصنوعی: ای خبرگو، از حالتهای صوفیانه بگو تا ما از سختیها و مشکلات خود رها شویم و آسایش بیابیم.
هوش مصنوعی: تو از آغاز خلقت همیشه در کنار آرزوهای ما حضور داشتی.
هوش مصنوعی: ما در موردی با تو صحبت کرده بودیم که به نظر میرسد تو آن را نشنیدهای.
هوش مصنوعی: اگر مشرکی هم به نزار (شخصی به نام نزار) اشاره کرده باشد، هنوز هم نتوانسته است به او به خوبی نگاه کند یا او را بشناسد.
هوش مصنوعی: درست گفتی که اگر به زیبایی او فکر کنی، حتی tears(اشکها) هم از چشمت پاک میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باهنر کاش دولتم بودی
تا غم و غصهام نفرسودی
ای گرانمایه تربت میمون
ای مکان امیر مسعودی
تازه بادی چو خلد عدن ، که تو
خوابگاه شجاعت و جودی
از بقاع زمین نه ای ، که بدو
[...]
یاد میدار کانچه بنمودی
در وفا برخلاف آن بودی
حال من دیده در کشاکش هجر
وصل را هیچ روی ننمودی
ناز تنهات بود عادت و بس
[...]
شهرِ خوارزم و نقدِ محمودی
من بدین کاسدی و مردودی
چون محمد شدی ز مسعودی
بانگ برزن به کوس محمودی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.