گنجور

 
حکیم نزاری

مرحبا مرحبا کجا بودی

دیر شد تا جمال ننمودی

یک دمم در حضور ننشتی

یک شبم در کنار نغنودی

برشکستی و دیر پیوستی

سیر گشتی ز ما بدین زودی

درِ خلوت سرایِ ما اکنون

قفل کردی و باز نگشودی

خبری گوی صوفیانه بتا

تا ز ابرام ما بیاسودی

تو خود از بدوِ فطرتِ اُولا

در کنارِ خیالِ ما بودی

سخنی در تعارفِ ارواح

گفته بودیم با تو نشنودی

مشرک ار خوانده‌‌ای نزاری را

هم هنوزش به وجه نبسودی

راست گفتی که پیشِ وجهِ خیال

خونش از دیده‌ها بپالودی

 
 
 
وطواط

ای گرانمایه تربت میمون

ای مکان امیر مسعودی

تازه بادی چو خلد عدن ، که تو

خوابگاه شجاعت و جودی

از بقاع زمین نه ای ، که بدو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
انوری

یاد می‌دار کانچه بنمودی

در وفا برخلاف آن بودی

حال من دیده در کشاکش هجر

وصل را هیچ روی ننمودی

ناز تنهات بود عادت و بس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه