به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان
حدیث شوق ملاقات و آرزمندی
ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را
در آن جناب همایون چو حلقه افکندی
بگویش این قدر از من که ای به رتبت و فضل
گذشته قدر تو از پایه هنرمندی
چه گل شکفت ازاینت که بر سبیل خلاف
درخت مهر و محبت ز بیخ برکندی
گر از تنیده یاری گسسته شد تاری
چه باشد ار به سرانگشت عفو پیوندی
مرا خود از تو چه نفع و تو را ز من چه ضرر
که من تو را بپسندم مرا تو نپسندی
به نظم و نثر گرفتم که سعدی وقتیم
نه من ز خاک خجندم تو از سمرقندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و اشتیاق برای دیدار محبوب میپردازد و از معشوق میخواهد که حرف دلش را بشنود. او به یاد لحظهای میافتد که به در محبوب زده و در دلش شور و شوقی خاص برای ملاقات او ایجاد شده است. شاعر از مقام و فضیلت محبوب میگوید و اشاره میکند که عظمت او فراتر از هنر و زیبایی است. همچنین به مسأله عشق و دوستی پرداخته و بیان میکند که اگر روابط فرسوده شود، نباید به راحتی قطع شود. در پایان، شاعر به خود و محبوبش اشاره میکند و به تفاوتهای آنها از نظر مکان و موقعیت اجتماعی میپردازد.
هوش مصنوعی: ای فرستنده پیام عاشقان، خبر عشق و longing برای دیدار را به گوش معجر برسان.
هوش مصنوعی: پس از اینکه بر درِ آن شخصیت بزرگ در زدی و خود را به او تقدیم کردی، مانند حلقهای که به در آویخته میشود، به او وابسته و به او نزدیک شدی.
هوش مصنوعی: به او بگو که من به اندازهای از تو تعریف میکنم که ارزش و مقام تو در هنر و فضیلت بالاتر از آن چیزی است که بتوان به راحتی بیان کرد.
هوش مصنوعی: چه بویی این گل دارد، با این که به دور از راه محبت و دوستی رشد کرده و ریشههای عشق را از خاک جدا کردی.
هوش مصنوعی: اگر دوستی که با هم ارتباط عمیقی داریم، از ما دور شود، چه اهمیتی دارد اگر با یک اشاره بخشش دوباره به هم وصل شویم؟
هوش مصنوعی: من از تو چیزی به دست نمیآورم و تو هم از من ضرری نخواهی دید، پس چرا من تو را دوست داشته باشم در حالی که تو مرا نمیپسندی؟
هوش مصنوعی: من به شاعری و نثرنویسی پرداختم زیرا سعدی در زمان من زندگی میکرد، نه به خاطر این که من از خاک خجند خجالت بکشم یا تو از سمرقند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان افاضل رشید دولت و دین
جهان سروری و عالم هنرمندی
زبیم آنکه خداوند را ملال بود
دراز می نکنم شرح آرزومندی
ایا بلطف بفرزندیم پذیرفته
[...]
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی
بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
[...]
نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی
بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی
اگر چو چنگ بننوازیم روا نبود
که چون بریشمم از پای و سر فروبندی
کرشمهای کن و بَشکی بزن چه باشد اگر
[...]
ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندی
به شرط آنکه در آن زلف دلستان بندی
هر آن نظر که به دیدار دوست کردی باز
ضرورتست که از دیگران فرو بندی
اگر به تیغ تو را میتوان برید از دوست
[...]
بگو چگونه دهم شرح آرزومندی
که گر بیان کنمت حال خویش نپسندی
چه باشد ار نظری سوی ما کنی ز کرم
ز بندگان گنه آید ز تو خداوندی
چو من ز جان و دلم بنده درت جانا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.