گنجور

 
حکیم نزاری

ما را ز دهانِ تو نباتی

یعنی که به بوسه‌ ای براتی

شکرانه ی روزگارِ خود را

از گوشه ی لب بده زکاتی

شیرین‌تر و نغزتر نباشد

در مصر ازین شکر نباتی

در چشمه ی آفتاب نبود

چون لعل تو چشمه ی حیاتی

بنشین برِ ما دمی که برخاست

از چشمه ی چشم ما فراتی

بر وعده ی انتظار وصلت

تا صبر کنیم کو ثباتی

ای یار به چشمِ پاک‌بازان

از جانب ما کن التفاتی

این عشق نه بر لب و دهانست

به زین بشنو زمن صفاتی

مستغرقِ عشق چیست دانی

ذاتی شده متحد به ذاتی

خودبینی و آرزو پرستی

رهیابی و پروریده لاتی

بشتاب نزاریا در آن کوش

کز خویشتنت بود نجاتی

زین نجد به وجد بر سر آیی

مغرور مشو به مسکراتی

تا زنده شوی بمیر بی‌مرگ

خود بر همه واجب است ماتی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظامی

سلطان سریر کایناتی

شاهنشه کشور حیاتی

مولانا

یا ساقیةالمدام هاتی

وامحوا بمدامة صفاتی

من عین مدامة رحیق

لا تمزجها من‌الفرات

اشبع طربا و رو عیشا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
جهان ملک خاتون

زان لعل لبم بده زکاتی

تا در تن ما کنی حیاتی

چون شکّر آن لبم ندادی

ای جان و جهان کم از زکاتی

از دوست جز این قدر نخواهم

[...]

نورعلیشاه

درمصر رخت مرا نباتی

فرمای بآن لبان براتی

چشمت کشدم اگر بغمزه

وز بوسه دهد لبت حیاتی

هم زینت کعبه به بطحا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه