گنجور

 
جهان ملک خاتون

زان لعل لبم بده زکاتی

تا در تن ما کنی حیاتی

چون شکّر آن لبم ندادی

ای جان و جهان کم از زکاتی

از دوست جز این قدر نخواهم

کاندر قدمش بود ثباتی

بر خط لبم دهد به هر سال

آن نور دو دیدگان براتی

در سیهی دیده گو قلم زن

گر زآنکه نیابد او دواتی

من تشنه آن لب چو قندم

سودم نکند لب فراتی

در عرصه عشقت ای جهانگیر

شاه دل من شدست ماتی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظامی

سلطان سریر کایناتی

شاهنشه کشور حیاتی

مولانا

یا ساقیةالمدام هاتی

وامحوا بمدامة صفاتی

من عین مدامة رحیق

لا تمزجها من‌الفرات

اشبع طربا و رو عیشا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

ما را ز دهانِ تو نباتی

یعنی که به بوسه‌ ای براتی

شکرانه ی روزگارِ خود را

از گوشه ی لب بده زکاتی

شیرین‌تر و نغزتر نباشد

[...]

نورعلیشاه

درمصر رخت مرا نباتی

فرمای بآن لبان براتی

چشمت کشدم اگر بغمزه

وز بوسه دهد لبت حیاتی

هم زینت کعبه به بطحا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه