برفکن برقع از آن رویِ چو ماه
تا به ماهت کنم از دور نگاه
گرچه هر لحظه برانگیخته ای
رستخیزی دگر از لشکر گاه
کو مرا جایِ نزولِ تو که نیست
کُنجِ من لایقِ گنجینه ی شاه
سرم از نرگسِ مستت مخمور
دستم از سروِ بلندت کوتاه
من ندارم سرِ غیرِتو و تو
گر نداری سرِ من واویلاه
بی تو با خویشتنم کاری نیست
من به تو بیش نمی دانم راه
خانه سیلابِ غمت کرد خراب
آه مِن حُبَّکَ مِن حُبَّکَ آه
دل ببردی ز نزاری و به طوع
جان فدایِ تو کند بی اکراه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آهنین پوش ندیدم چو تو سرو
نمدین خود ندیدم چو تو ماه
سرو را هرگز خربنده که دید
ماه را دید کس از پشم کلاه
از ره راست بیفتاده ست آنک
[...]
خاک را چاک زد ای دوست گیاه
عمر برباد مده باده بخواه
بی نظر چشم شکوفه است سفید
بی گناه دل لاله است سیاه
در چمن عود همی سوزد باد
[...]
رخ ز تشبیه دهد جلوه چو ماه
ببرد عقل صد افتاده ز راه
آمد آن طرفه عرابی از راه
دید آن بدره در آن منزلگاه
حیف از فاطمه آن نخل جوان
که خم از باد اجل شد ناگاه
حیف از آن گوهر ارزنده که بود
در جهان خیل نکویان را شاه
حیف از آن شمع فروزنده که بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.